Get Mystery Box with random crypto!

Komelnasî

Logo of telegram channel komelnasi — Komelnasî K
Logo of telegram channel komelnasi — Komelnasî
Channel address: @komelnasi
Categories: Uncategorized
Language: Not set
Subscribers: 599
Description from channel

جـــامـعـﮩ شـنــاســـــــــے
و مـســــــائـل روز
@Komelnasi
ـــــــــ ـــــــــــ ـــــــــــ
🚫🚫کپی با ذکر منبع مجاز است.🚫🚫
....................................................
📌تبلیغات
@Komelnasi1

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages 2

2019-05-03 21:30:09
در وجود هر آدمی رگه‌هایی از دگرآزاری و سادیسم وجود دارد...
و می دانی؟! چه وقت این حس بیدار می‌شود؟!
وقتی می‌فهمی یک نفر وابسته‌ات شده‌ است .

رومن پولانسکی


@Komelnasi
1.2K views18:30
Open / Comment
2019-04-28 22:59:11
هروقت متوجه شدید که
مانند اکثریت مردم فکر میکنید،
مـکث کنید؛ و بیـاندیشید !

مارک تواین


@Komelnasi
1.6K views19:59
Open / Comment
2019-04-22 22:38:16 تحلیل تیپ‌های شخصیتی سه رهبر بزرگ سیاسی با استفاده از دیدگاه اریک فروم

بهره‌کش: بعضی از رهبران بزرگ دارای تیپ شخصیتی بهره‌کش بودند. این تیپ‌های شخصیتی برای رسیدن به امیالشان به زور و حیله‌گری متوسل می‌شوند، آنها به دنبال تصاحب ثروت و سرمایه‌های ملی دیگر کشورها هستند، نمونه‌ای از آن را می‌توان در رهبران فاشیست یا امپریالیست مشاهده کرد. موسولینی رهبر فاشیست ایتالیایی در جنگ جهانی دوم بود، وی پس از به قدرت رسیدن، سازمان هوشیاری و سرکوب ضد فاشیسم را که به‌طور مخفف (OVRA) نامیده می‌شد تشکیل داد. این سازمان کاملا مانند همتای آلمانی خود گشتاپو بود. اعضای اوورا که به دلیل پوشش سیاه رنگ به پیراهن مشکی‌ها معروف بودند وظیفه سرکوب مخالفان فاشیسم و مخالفان شخص موسولینی را بر عهده داشتند. موسولینی پس از پایان جنگ جهانی دوم و درحالی که به‌همراه معشوقه خود قصد فرار از ایتالیا را داشت توسط پارتیزان‌ها دستگیر شد و به قتل رسید.

مرده‌گرا: به قول اریک فروم مجذوب مرگ، جنازه، ویرانی، مدفوع و کثافت‌اند. وقتی این افراد از بیماری، مرگ و مراسم تدفین صحبت می‌کنند، خوشحال‌تر به‌نظر می‌رسند. اینگونه تیپ‌ها با استفاده از قانون و نظم و زور و قدرت به آرامش می‌رسند، آنچه که ارضایشان می‌کند جنایت و خون و ویرانی است؛ نمونهٔ بارز آن آدولف هیتلر بود. در کتاب زندگی خصوصی وی که آلبرت زولر آن را به تحریر درآورده و توسط محمود ابریشم‌چیان ترجمه شده نکات جالبی در مورد ویژگی‌های اخلاقی وی به چشم می‌خورد در بخش‌هایی از کتاب آمده است که: وی مرد خشمگینی بود كه تمام موانع سر راهش را خرد و نابود می‌كرد، حافظه اعجاب‌انگیزی داشت، رفتارهای وی به قدری متناقض بود كه به نظر می‌رسید بازیگری مادرزاد است. حیله‌گری و شناخت هدف، شاید خصوصیتی باشد كه راز موفقیت او را به بهترین شكلی بیان كند. از هیچ مانعی نمی‌هراسید و به بهترین نحو خود را با شرایط وفق می‌داد، او تمام زیر و بم دروغ، لاف، نیرنگ و ریا را به كار می‌بست تا به هدف خویش برسد. او هیتلری واحد نبود، چند هیتلر در وجود یک تن بود، آمیخته‌ای بود از: دروغ و حقیقت، صداقت و بی‌رحمی، سادگی و تجمل، رأفت و خشونت، عرفان و واقع‌گرایی، هنرشناسی و ستیز.

هستی‌گرا: فروم می‌گوید که آنان رقابت طلب نیستند، ارزشمندی درونی دارند و خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند. کلامشان عشق است و با خود مهر می‌آورند، مخالف خشونت هستند، به زندگی ارزش می‌گذارند. در کلامشان پیام صلح و انسان دوستی مستتر شده؛ نمونه بارز این تیپ شخصیتی گاندی رهبر هندوستان بود، گاندی توانست با استفاده از شیوه‌های ضدخشونت نافرمانی مدنی، استقلال هند را از بریتانیا بازپس گیرد و انگلستان را از خاک هند بیرون کند؛ مقاومت بدون خشونت وی به مستعمرات دیگر هم نفوذ کرد و آنها را در راه استقلال میهن خود تشویق کرد. گاندی حتی نامه‌ای در جهت صلح جهانی برای هیتلر نوشت که البته این نامه هرگز به دست هیتلر نرسید در بخشی از متن این نامه چنین آمده است: کاملا روشن است که شما تنها فردی هستید که امروز می‌توانید از وقوع جنگی که بشریت را به شرایطی وحشیانه سوق خواهد داد پیشگیری کنید. آیا هدف شما هر چقدر هم ارزشمند باشد ارزش چنین رخدادی را دارد؟ آیا شما درخواست کسی را اجابت خواهید کرد که آگاهانه از خشونت پرهیز کرده؟ می‌بینید که تواضع و فروتنی و هستی‌گرایی عمیق در وی که همراه با آزادی و مسئولیت‌پذیری در سطح وسیع جهانی بود، تا چه حد شخصیت وی را محبوب کرده است.
شناخت تیپ‌های شخصیتی به ما یاری خواهد کرد برای انتخاب بهترین سیاستمدار و رهبر؛ کسی که در سودای قدرت دست به جنایت نزند و دستانش به خون انسان‌های بی‌گناه آلوده نباشد، کسی که پیامش صلح و آزادی بدون خشونت باشد، تنها یک تیپ شخصیتی هستی‌گرا می تواند در سطح جهانی مسئولیت‌پذیر باشد؛ آنچنان که اروین یالوم می‌گوید: در همین لحظه که من در حال نوشتنم، در گوشهٔ دیگری از جهان، انسان‌های زیادی گرسنه‌اند. اگر سارتر بود می‌گفت من در برابر این گرسنگی مسئولم. البته من اعتراض می‌کردم: من نمی‌دانم آنجا چه خبر است و برای تغییر وضع اسف‌بار موجود، کار چندانی از دستم بر نمی‌آید. ولی سارتر می‌گفت این منم که انتخاب کرده‌ام بی‌خبر بمانم و به جای آنکه خود را درگیر این وضع اسف‌بار کنم، در این لحظهٔ خاص، فقط بنویسم. می‌توانستم فراخوانی بدهم و اعانه جمع کنم یا از طریق ارتباطاتی که در اصحاب رسانه دارم توجه همگان را به وضع موجود جلب کنم، ولی انتخاب کرده‌ام آن را نادیده بگیرم. من در برابر آنچه می‌کنم و آنچه انتخاب می‌کنم که نادیده بگیرم؛ مسئولم. بنابراین ما به انسان‌هایی چنین مسئول در دنیای سیاست و زندگی فردی نیاز داریم.

#عباس_ناظری
(برشی از مقاله روان‌شناسی و سیاست/ فصلنامه قلمیاران، خرداد ۹۶)

@Komelnasi
1.4K views19:38
Open / Comment
2019-04-12 21:21:49 اعمال کنشگران هستند و همواره در طی زمان عاملان به واسطه تغییر در رفتارشان می‌توانند ساختارها را دچار تغییر کنند. دوماً ساختارها در این اندیشه هرچند محدود کننده هستند اما به واسطه تعریف جدید یعنی اعطای جایگاه به افراد، نقش توان‌بخشی دارند و مانند ساختارگرایی محدود کننده صرف نیستند. یعنی ساخت‌ها قوانین راهبر کنش‌ها هستند و هر کنشگر می‌تواند به شیوه‌ای متفاوت عمل کند.


@Komelnasi
1.1K views18:21
Open / Comment
2019-04-12 21:21:49 نظریه #ساختاربندی
#آنتونی_گیدنز

گیدنز ساختاربندی را در میان بحث‌های اخلاقی با دانشجویان در موضوع پیدایش طبقات مطرح کرد. او با انتشار کتابش در سال ۱۹۷۵ علاوه بر کسب شهرت جهانی، اصول نظریه ساختاربندی را پی‌ریزی کرد. آنتونی گیدنز یکی از چهره های شاخص در ترکیب کنش و ساختار و رهایی از دوگانگی و ثنویت بخشی به این دو مفهوم است. درواقع او عنصر آزادی را در تأثیرگذاری هر دو موضوع عامل و ساختار به یکسان تقسیم کرده است.

عامل

عامل یا کنشگر یک خصیصه نسبی است که افراد به یمن جایگاه اجتماعی، پست، مهارت، استعداد و … در درجات مختلفی از عامل بودن قرار می‌گیرند و به میزان واکنشی که نشان می‌دهند عامل هستند خواه کم باشد خواه زیاد. برای مثال طبقه دهقانان از قدیم‌الایام عاملیت محدود داشته‌اند چون جامعه و فرهنگ به آنان فضای محدودی برای عمل داده است یا حتی آنانی که در قدرت بوده‌اند نه‌تنها این طبقه مهم و پرجمعیت را محدود نگه‌داشته‌اند، بلکه اجازه نداده‌اند دهقانان بفهمند که می‌توانند عامل باشند. از این مثال می‌توان دریافت فرد زمانی می‌تواند عامل مؤثر باشد که خود را به‌عنوان یک عامل بازشناسد. باید توجه داشت یک کنشگر می‌بایست برای هر کنشی بتواند توضیحی عقلانی ارائه و هدفی ترسیم کند. در این بین انگیزه دارای اهمیت نیست چرا که انگیزه می‌تواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. یکی از نقاط افتراق بین ساختاربندی و ساختارگرایی؛ توجه ساختاربندی به انگیزش ناآگاهانه است، همان موضوعی که ساختارگرایی آن را کاملاً به فراموشی سپرده است. مثالی را که گیدنز می‌زند فرد تشنه‌ای است که برای نوشیدن چای حرکت می‌کند ولی قهوه می‌نوشد.

نکته دیگری را که باید مورد توجه قرار داد این است که عاملیت به معنای نیت مندی نیست و می‌بایست عملی صورت گیرد تا فرد به عنوان عامل شناخته شود. در کلامی بهتر عاملیت به معنای قدرت است؛ قدرت در انجام کنش، یعنی هر لحظه امکان انجام کنشی متفاوت از کنش قبلی را داشته باشد. لذا عاملیت زمانی معنا پیدا می‌کند که عملی شکل بگیرد نه نیتی که به عمل منتهی نشود.

ساختار

در ساختارگرایی، ساختار موضوع اصلی است و فردیت (عامل بودن) بسیار کم مورد توجه قرارگرفته است. در اصل فرد محدود به ساختار بوده و همه چیز در چارچوب ساختار (ایدئولوژی) تعریف می‌شود. همچنین ساختارها عینیت دارند و بر عامل تأثیرگذارند. اما در ساخت یابی، ساختار به معنای جایگاه اجتماعی است که هر فرد در آن به ایفای نقش می‌پردازد همچنین ساخت‌ها به صورت ذهنی بوده و بقایای حافظه درونی عاملان هستند. علاوه بر آن عاملان ساخت را ساخته و ساخت امکان عاملیت را پدید می‌آورد. ساخت‌ها تشکیل شده از قواعد و منابع هستند. قواعد همان معرفت کنشگران است یا به بیانی دیگر همان بقایای ذهنی افراد جامعه است که وظیفه هدایت تعاملات کنشگران را بر عهده دارد. در اصل کنش گران تابع قاعده‌اند. از سویی دیگر ساختارها هم میانجی و هم پیامد فرآیند ساختاری شدن است، یعنی تولید کننده و بازتولید شده اعمال اجتماعی در راستای زمان و مکان است. اگر بخواهیم این جمله را ساده‌تر بیان کنیم باید گفت ساختارها که به عنوان قواعد و منابع بر رفتار عاملان تأثیر می‌گذارند، اما همین قواعد و منابع ساخته شده توسط عمل عاملان در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت است.

اما برای فهم بهتر ساختار باید به معنای منابع نیز نگاهی دقیق داشت. منابع تسهیلاتی است که کنشگران برای انجام امور خود از آن بهره می‌برند و در واقع منابع همان قدرت است که توسط کنشگران در اعمال خود مورد استفاده قرار می‌دهند.

از آنجا که هر عمل و کنشی باید بر اساس منابعی (قدرتی) شکل بگیرد، پس لازمه وجود یک ساختار که تشکیل شده از مجموعه‌ای در هم تنیده از اعمال کنشگران گوناگون در زمان و مکان خاصی است وجود قدرت است. در بیانی بهتر عمل انسانی تغییر دهنده جهان پیرامون و روابط اجتماعی است لذا با پیوند زدن عمل به مفهوم قدرت، گیدنز معتقد است قدرت به عنوان منبعی است که عاملان در تولید و بازتولید ساختار به کار می‌برند.

کنش متقابل

کنش متقابل کنشی منطقی و عقلانی است که بر پایه ساختارها شکل گرفته و همواره سه مفهوم معناداری، نظم اخلاقی (هنجارها) و روابط قدرت را به همراه دارد. همان‌طور که ذکر شد هر کنش گر می‌بایست برای هر عمل خود هدفی داشته و برای آن توضیحی عقلانی ارائه کند. پس یک کنش متقابل علاوه بر داشتن هدف و عقلانیت (معناداری) باید بر اساس اصول و قواعد و هنجارهای اجتماعی شکل گفته (ساخت‌ها) و روابط قدرت (منابع و تسهیلات مورد استفاده عاملان) در آن کاملاً مشهود باشد.

اما شبهه‌ای که در خصوص اندیشه آنتونی گیدنز مطرح می‌شود این است که اگر کنشگران تابع قواعدند (تابع ساختارها) پس
الف) ساختارها الزام آورند (یعنی همان ساختارگرایی) و
ب) کنشگران محدود شده‌اند. در پاسخ به این شبهه باید اولاً در اندیشه گیدنز ساختارها بازتولید
1.1K views18:21
Open / Comment
2019-04-12 20:41:16
مهم ترین درسی
که از مادربزرگم آموختم این بود:

اگر می خواهی چیزی را نابود کنی، اگر می خواهی صدمه و آسیبی به چیزی برسانی، کافی است آن را محدود کنی، کافی است آن را محصور کنی ...

آن وقت می بینی که خود به خود خشک می شود، پژمرده می شود و می میرد...!

شیر سیاه
اليف شافاک

@Komelnasi
870 views17:41
Open / Comment
2019-04-08 10:37:35 ی ما به چالش‌های بیماری از طریق فرهنگ شکل گرفته‌اند. اما اگر به قدرت پایدار بیماری احترام بگذارید، این موضوع می‌تواند رشد و پیشرفت غیرمنتظره‌ای را در وجودتان پی‌ریزی کند. به گفته مربیان آفریقایی من، اگر آغوش خود را برای جهان باز کنی، می‌توانی خودت و دیگران را به خوبی بپذیری.

بیماری آموزگار بزرگی است.


دکتر پائول استولر، استاد دپارتمان انسان شناسی-جامعه‌شناسی در دانشگاه وست چستر پنسیلوانیاست

@Komelnasi
860 views07:37
Open / Comment
2019-04-08 10:37:35 بیماری، آموزگاری گرانقدر

رویکردی غیرغربی به بیماری‌های مزمن


برای بسیاری از ما بیماری مایه رنج و عذاب است. بالا رفتن دمای بدن همواره برای ما با درد و رنج و احساس خستگی شدید همراه است. به تخت‌خواب پناه می‌بریم و تا می‌توانیم مایعات می‌نوشیم و سوپ مرغ می‌خوریم تا اینکه بالاخره پس از چند روز انرژی‌های از دست‌رفته بازمی‌گردند؛ دمای بدن طبیعی می‌شود و دردهای بدن از بین می‌روند. خلاصه اگر بگوییم، سلامتی باز می‌گردد و بیماری از بدن بیرون می‌رود.

پندار ما درباره بیماری تاریخچه‌ای طولانی دارد. بسیاری از نگرش‌های ما درباره بیماری برآمده از اعتقاد راسخ عمیقی است که می‌گوید انسان می‌تواند بر طبیعت غلبه کند؛ رویکردی فلسفی که بنیان کپیتالیسم است. رویکرد ایمونولوژیک درباره بیماری و سلامتی هم همینگونه است. در رویکرد ایمونولوژیک، بیماری یک دشمن است؛ یک مهاجم که باید بر آن غلبه کرد. به همین دلیل است که وقتی به مقابله با بیماری‌های مزمن پرداخته می‌شود اغلب از استعاره‌های جنگی استفاده می‌شود. دانشمندان حوزه پزشکی سال‌هاست در حال مبارزه با سرطان هستند و بیماران سرطانی شجاعانه با بیماری خود می‌جنگند. اگر بتوان تومور را از طریق جراحی برداشت، و با پرتودرمانی آن را سوزاند و شیمی درمانی جواب بدهد، بیمار می‌تواند زنده بماند. اگرچه او از سختی‌های ناشی از درمان رنج می‌برد اما از او خواسته می‌شود به ضرباهنگ زندگی پیشین خود بازگردد. این در حالیست که فکر کردن به بیماری در سراسر زندگی او حضور دارد. به این ترتیب بیماری بار دیگر مایه رنج و عذاب او می‌شود.

روایت زنده ماندن افرادی که به بیماری‌های صعب العلاج مبتلا هستند، ما را قانع می‌کند که این زندگی با استرس شدیدی همراه است، روندی که تنها در آن تخفیف بیماری معنا دارد (چیزی میان سلامت و بیماری). میلیون‌ها انسان که آرتور فرانک، جامعه شناس (۱۹۹۵) آنها را «جامعه بهبود یافتگان» می‌نامد ا‌حساس تنهایی و تحریب می‌کنند.

هیچگاه شخص سالم نمی‌تواند برزخ میان سلامت و بیماری را درک کند؛ موقعیتی که فرد تنها با یک جواب آزمایش ناامید کننده با مرگ آرام یا سریع فاصله دارد.

به باور عموم مردم، ‌انسان‌های سالم، قوی و سرشار از حیات هستند. آنها برنده‌اند. زمانی که بیماری زندگی آنها را دچار اختلال می‌کند بر بیماری خود سروری می‌کنند و بیماری را شکست می‌دهند. در مقابل کسانی که دچار یک بیماری مزمن هستند انسان‌هایی ضعیف و ناتوانند. آنها بازنده‌اند و زمانی که شرایط مزمن از بین نمی‌رود آنها نمی‌توانند بیماری را شکست بدهند.

اما چطور یک فرد سالم می‌تواند به بینش درستی درباره سلامت و بیماری دست یابد؟

از نقطه‌نظر یک بیمار مزمن، این رویکرد نسبت به بیماری بی‌رحمانه و البته گمراه‌کننده است. در بسیاری از جوامع غیر غربی بیماری شبیه یک مصاحب و مهمان ناخوانده است. این مهمان ممکن است بعد از مدت کوتاهی خانه شما را ترک کند اما سرانجام باز می‌گردد. مردم در جمهوری نیجر، فقیرترین کشور جهان با بیماری و مرگ با احترام عمیقی مواجه می‌شوند؛ درست همانگونه که با قدرت طبیعت مقابله می‌کنند. زمانی که برای گذراندن دوره‌ای در جمهوری نیجر حضور داشتم، بزرگان به من می‌گفتند که انسان هرگز نمی‌تواند بیماری را شکست بدهد یا مانع مرگ شود. آنها به من آموختند که شفایافتگان از طریق جسم‌شان یاد می‌گیرند چگونه همراه با جسم‌شان با تجربه بیماری (که به نوبه خود به زندگی آنها وضوح می‌بخشد و آنها را نسبت به دیگران حساس می‌کند) بهبود پیداکنند. پس بهتر است وقتی تشخیص داده شد که سرطان درمان نمی‌شود،
محدودیت‌ها را بپذیریم و با وجود همین محدودیت‌ها زندگی کنیم. انکار باعث خشم می‌شود و زمان گرانبها را هدر می‌دهد؛ چیزی که همه ما کم داریم. آنها به من گفتند بیماری می‌تواند نیرویی قدرتمند برای تغییر شخصی باشد. آنها به من آموختند که شفادهندگان می‌آموزند که چگونه از طریق شفای جسم و تجربه بیماری تغییر کنیم.

پذیرش محدودیت‌هایی که بیماری‌ها به ما تحمیل می‌کنند آسان نیست، به ویژه در جوامعی که همواره از تسخیر طبیعت سخن گفته می‌شود. بدون شک این برای من مشکل بود. با این حال من دریافتم زندگی در مصاحبت با بیماری‌ام، لنفوم غیرهاجکین ( نوعی سرطان خون) وادارم کرده تا اولویت‌هایم را به عنوان یک فرد و یک محقق دوباره تنظیم کنم. به عنوان یک فرد من بیشتر و عمیق‌تر قدردان پیوندهای حمایتی خانواده و دوستانم شدم. به عنوان یک محقق رقابت را کاهش دادم و عمیقا به مربیگری و هدایت روی‌ آوردم تا آنچه آموخته‌ام را به نسل‌های بعد انتقال دهم. نوشتار من هم از یک نوشتار آکادمیک به روایت‌های حساس و دقیقی تبدیل شد که تلاش می‌کند پیچیدگی‌های شرایط انسانی را برجسته کند؛ به این امید که پیوندهای انسانی بین نویسنده و خوانندگانش افزایش پیدا کنند.

یک راه عالی و بدون نقص برای مقابله با بیماری وجود ندارد. بسیاری از واکنش‌ها
763 views07:37
Open / Comment
2019-04-07 21:39:04
از آزادی‌های خود در جهان آنگاه می‌توانی دفاع کرد که از آزادی‌های دیگران دفاع کنی.
تو هنگامی آزاد خواهی بود که من آزاد باشم.

#کلارنس_دارو


@Komelnasi
759 views18:39
Open / Comment
2019-04-07 18:45:00 دو ماه قبل از این نسل کشی، ژاک راجر بوبو، نماینده ویژه سازمان ملل متحد به روآندا اعزام شد. این سازمان جهانی با گزارش‌هایی که از این کشور دریافت می‌کرد، می‌دانست که فاجعه ای در این کشور در حال رخ دادن است. بی‌سبب نبود که از پایان سال ۱۹۹۳ کلاه آبی‌های سازمان ملل برای جلوگیری از درگیری به این کشور اعزام شده بودند. اخبار این سربازان به سازمان ملل حکایت از شوم بودن حادثه ای داشت که نزدیک می‌شد: ارسال سلاح برای افراط‌گرایان هوتو و تاسیس پایگاه‌هایی نظامی برای شبه نظامیان این گروه ِ قومی از جمله ی این اخبار بودند.
619 views15:45
Open / Comment