Get Mystery Box with random crypto!

دســتای پــسرکو از پشــت گرفـت و با #فــشار، #سینــهೃ੭ ش رو ب | 「TAEKOOK♔ᴀʀᴄʜɪᴠᴇ」

دســتای پــسرکو از پشــت گرفـت و با #فــشار، #سینــهೃ੭ ش رو به دیـوار روبــروی چـسبوند.
-خواهــش میکنم یکــم آروم باش. من #تحــملشو ندارم.
#نالهᠢ ی پســرک بلنــد شد اما بـرای مرد #خــشنی که از پشـت نوک کفــشاشو روی عضــو نیمه #تــحریک شدش فــشار میداد، هیــچی مهم نبود.
-آروم بودن تو وجــود من جــایی نداره. اینو فرامــوش کردی؟ فقــط بذار از #باســنത #نرمــت که زیر مشــتام له میــشه و دیـدن #کامم که از #ســوراخ لعنــتیت بیــرون میریــزه لذّت ببرم.
سرشــو خم کرد و گاز محــکمی از شــونه پســر گرفت و با گرفتــن #عضــو ᠢ خودش توی مشتاش، نوکشــو روی #ورودیᝰ #تنــگ و دســت نخـــورده پسـرک تنظیم کرد.
-ف.فــقط یــکم آرومتــر خوا...
اجــازه تموم کردن جملشــو نداد. با فشـــار یک ضربــی که به #باســنᝡ پســرک وارد کرد حالا نیمی از #عــضو کلفت و #داغشــو تو ســوراخ تنگــش جا داده بود و برای خفــه کردن صدای ناله هاش #موهاشــو میکــشید تا لباشو روی لبای باریــکش جا بده. #سیلــی᭝⟅ محــکمی به طرف چپ #باسنــش کوبــید و داد زد:
-ســوراخ #لعنتـــیتو باز کن. ᝰ