خواب دیدم پدرم میاید باهمان صورت محبوب پر از لبخندش صورتش بو | میاندار مکتب عشق
خواب دیدم پدرم میاید باهمان صورت محبوب پر از لبخندش صورتش بود پر از نور خدا دل من تاب نیاورد و من بوسه زدم بر دستش که نگاهش همان لحظه بچشمم لغزید اشک درچشم دوتایی جوشید دست پر مهرش رابر سرم بازکشید