Get Mystery Box with random crypto!

آقا سلام! قلب شما تکه تکه نیست؟ ما را هزار بار در این شهر کشت | سروده های مریم پناه شاهی

آقا سلام! قلب شما تکه تکه نیست؟
ما را هزار بار در این شهر کشته اند
وقتی که عشق می وزد از فصل رودها
وقتی باد می وزد از سمت دودها
یک نیمه شب چشم دلم را سفته اند
یک نیمه شب دست دلم را بریده اند
یک نیمه شب سقف تنم را شکسته اند
در کوچه های بی کس بر تاکسی سوار
ما را به سمت وحشت بیراهه برده اند
در چشمهای شهر شما داس و تیشه نیست؟
تصنیفهای سرخ وطن نا سروده نیست؟
ما را هنوز در وسط شهر عاشقی
سلاخهای سخت گران مثله می کنند
ما را هنوز توی شب تا همیشه شب
در خوابهای کوچکمان سنگ میزنند
معشوق های دلشده ی تا همیشه مرد
در بازوان عاشق خود دار می زنند
تا هر درخت شکل تو تابوت می شود
تا هر امید توی دلم دود می شود
آقا سلام شهر شما چند آسمان
در دست کودکان وطن دود می شود؟
در دستهای زخمی مرد زباله گرد
چندین ستاره مرده و نابود می شود؟
آیا کسی شهر مرا گریه می کند؟
آیا کسی فکر چراغان مرده هست؟
یا که جسد جسد
‌‌‌‌جسد مغز شهر را
تا خانه های سنگ خدا پله می کنند؟
مریم پناهشاهی
@marypoem