🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

Omomi

Logo of telegram channel matalebnab14 — Omomi O
Logo of telegram channel matalebnab14 — Omomi
Channel address: @matalebnab14
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 2
Description from channel

Your welcome!!

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages 2

2017-11-26 11:30:53
چای گل سرخ (گل محمدی) بنوشید
سم زدای بدن
سرشار از ویتامینC
حاوی آنتی اکسیدان(کاتچین)
تسکین درد قاعدگی
آرامش اعصاب و روان
به صورت تازه فوق العادست.

channel""
@Ashpazbashi54
91 views08:30
Open / Comment
2017-11-26 11:30:53 تره سبزی (سبزی کوهی)

غذای محلی گیلان

مواد لازم:

اسفناج
جعفری
گشنیز
سبزی کوهی
برگ سیر
مغز گردو سابیده شده
رب انار
رب گوجه فرنگی
خامه
شیر
کره
تخم مرغ

طرز تهیه:

مواد ذکر شده رو با هم مخلوط، سپس با شیر میپزیم و با کره تفت میدهیم.
سرآخر تخم مرغ را به آن اضافه کرده و دوباره تفت میدهیم.
غذای ما آماده ست ... نوش جان

#آشپزی
#گیلان

هر روز ساعت 10:30 با آشپزی گیلانی همراه باشید

channel""
@Ashpazbashi545
67 views08:30
Open / Comment
2017-11-26 11:30:53

املت بروکلی و پنیر
یک صبحانه سالم ومقوی میتونه شماروساعتها پرانرژی نگه داره ,باماهمراه باشید تاطرزتهیه یک املت ساده وفوق العاده
خوشمزه ومقوی رایادبگیرید.
موادلازم:
برای ۴نفر
هویج پاک ونگینی شده نصف لیوان
کلم بروکلی پاک وخردشده نصف لیوان
شیریک لیوان
پیازنگینی شده دوق غ
تخم مرغ ٣عدد
نمک وزردچوبه وفلفل سیاه به اندازه دلخواه
آردسوخاری ٢ ق غ
پنیرپیتزا نصف لیوان
روغن زیتون به اندازه نیاز


طرز تهیه:
هویج ها را پوست بگیرید و نگینی خرد کنید. یک تابه بردارید و هویج خرد شده و بروکلی ریز شده را همراه با نصف لیوان آب در تابه بریزید و روی حرارت معمولی قرار دهید. در تابه را بگذارید و اجازه دهید تا آنها به مدت 10 دقیقه خوب آب پز شوند. ( اگر آب کشیده شد بازهم اضافه کنید.)

تخم مرغها را بشکنید و با شیر و نمک وزردچوبه وفلفل خوب مخلوط کنید.
پیاز خرد شده را داخل مواد بریزید سپس مخلوط سبزیجات بخارپز شده و پنیر را اضافه کنید و همه مواد را باهم بزنید.
درآخرین مرحله پودرسوخاری رااضافه کرده وچندباربه آرامی مخلوط کنید.

3 قاشق روغن زیتون درون یک تابه نچسب بریزید و هنگامیکه کمی داغ شد مواد املت را درون آن بریزید و روی حرارت ملایم املت را بپزید. سفت شدن املت نهایتا 8 تا 10 دقیقه بیشتر طول نمی کشد.
بعدازاینکه یک روی املت سفت شدبرگردانید.
بعدازچنددقیقه دیگر می توانید صبحانه مقوی و سالم را میل کنید!
نوش جااان


#املت_پنیرو_سبزیجات

channel""
@Ashpazbashi545
65 views08:30
Open / Comment
2017-11-26 11:26:53 Channel name was changed to «Omomi»
08:26
Open / Comment
2017-11-26 11:24:53 امروز یکشنبه است . مطالب آشپزی به اشتراک گذاشته می شود
52 views08:24
Open / Comment
2017-11-22 22:40:20 فوری فوری فوری

سلام. لطفا در گروهها اعلام کنید :اگه افرادی به درب منزل شما آمدن و گفتن از طرف دانشگاه آمدیم برای تست قند خون رایگان، سریع به پلیس اطلاع دهید، چون ویروس ایدز وارد بدن افراد میکنند. لطفا اطلاع رسانی کنید. به نظر می‌رسد که از عناصر گروه داعش میباشند. ."فقط زود بفرستید توی هرگروهی که هستید "هرکس که برات مهمه اینو براش بفرست. ..سرهنگ قنبری 09122431960
دوستان عزیز پیام رو جدی بگیرید و
تا میتوانید نشر دهید...

علیرضا عزیزی
89 views19:40
Open / Comment
2017-11-22 15:34:41 داستانی از قضاوت مولا علی علیه السلام

زنى در نكاح فرزندش !

در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شكايت كرد.
و ناله سر مى داد كه :
- خدايا! بين من و مادرم حكم كن .
عمر از او پرسيد:
- مگر مادرت چه كرده است ؟ چرا درباره او شكايت مى كنى ؟
جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شكم خود پرورده و دو سال تمام نيز شير داده . اكنون كه بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخيص مى دهم ، مرا طرد كرده و مى گويد: تو فرزند من نيستى ! حال آنكه او مادر من و من فرزند او هستم .

عمر دستور داد زن را بياورند. زن كه فهميد علت اظهارش چيست ، به همراه چهار برادرش و نيز چهل شاهد در محكمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعايش را مطرح نمايد.

جوان گفته هاى خود را تكرار كرد و قسم ياد كرد كه اين زن مادر من است . عمر به زن گفت :
- شما در جواب چه مى گوييد؟

زن پاسخ داد: خدا را شاهد مى گيرم و به پيغمبر سوگند ياد مى كنم كه اين پسر را نمى شناسم . او با چنين ادعاى مى خواهد مرا در بين قبيله و خويشاوندانم بى آبرو سازد. من زنى از خاندان قريشم و تا بحال شوهر نكرده ام و هنوز باكره ام .

در چنين حالتى چگونه ممكن است او فرزند من باشد؟

عمر پرسيد: آيا شاهد دارى ؟

زن پاسخ داد: اينها همه گواهان و شهود من هستند.

آن چهل نفر شهادت دادند كه پسر دروغ مى گويد و نيز گواهى دادند كه اين زن شوهر نكرده و هنوز هم باكره است .

عمر دستور داد كه پسر را زندانى كنند تا درباره شهود تحقيق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفترى(تهمت زننده) مجازات گردد.

ماموران در حالى كه پسر را به سوى زندان مى بردند، با حضرت على عليه السلام برخورد نمودند، پسر فرياد زد:
- يا على ! به دادم برس .
زيرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بيان كرد.

حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانيد. چون بازگردانده شد، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم .
براى چه او را آورديد؟

گفتند: على عليه السلام دستور داد برگردانيد و ما از شما مكرر شنيده ايم كه با دستور على بن ابى طالب عليه السلام مخالفت نكنيد.

در اين وقت حضرت على عليه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار كنند و او را آوردند. آن گاه حضرت به پسر فرمود: ادعاى خود را بيان كن .

جوان دوباره تمام شرح حالش را بيان نمود.

على عليه السلام رو به عمر كرد و گفت :
- آيا مايلى من درباره اين دو نفر قضاوت كنم ؟

عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مايل نباشم و حال آنكه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام كه فرمود:
- على بن ابى طالب عليه السلام از همه شما داناتر است .

حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟

گفت : بلى ! چهل شاهد دارم كه همگى حاضرند. در اين وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پيش گواهى دادند.

على عليه السلام فرمود: طبق رضاى خداوند حكم مى كنم . همان حكمى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخته است .

سپس به زن فرمود: آيا در كارهاى خود سرپرست و صاحب اختيار دارى ؟
زن پاسخ داد: بلى !

اين چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختيار دارند. آن گاه حضرت به برادران زن فرمود:
- آيا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختيار مى دهيد؟

گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختيار هستيد.

حضرت فرمود: به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم كه در اين وقت در مجلس حاضرند. اين زن را به عقد ازدواج اين پسر درآوردم و به مهريه چهارصد درهم وجه نقد كه خود آن را مى پردازم . (البته عقد صورت ظاهرى داشت ).

سپس به قنبر فرمود: سريعا چهارصد درهم حاضر كن .

قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ريخت .

فرمود: اين پولها را بگير و در دامن زنت بريز و دست او را بگير و ببر و ديگر نزد ما برنگرد مگر آنكه آثار عروسى در تو باشد، يعنى غسل كرده برگردى .
پسر از جاى خود حركت كرد و پولها را در دامن زن ريخت و گفت :
- برخيز! برويم .

در اين هنگام زن فرياد زد: ((النار! النار!)) (آتش ! آتش !)
اى پسر عموى پيغمبر آيا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى ؟!
به خدا قسم ! اين جوان فرزند من است . برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند كه پدرش غلام آزاد شده اى بود اين پسر را من از او آورده ام . وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند:
- فرزند بودن او را انكار كن و من هم طبق دستور برادرانم چنين عملى را انجام دادم ولى اكنون اعتراف مى كنم كه او فرزند من است . دلم از مهر و علاقه او لبريز است .

مادر دست پسر را گرفت و از محكمه بيرون رفتند.

عمر گفت : ((واعمراه ، لو لا على لهلك عمر))
اگر على نبود من هلاك شده بودم .

‏ داستانهاى_بحارالانوار

https://t.me/joinchat/AAAAAEF5hDR2VogNVljIWQ
68 views12:34
Open / Comment
2017-11-22 15:33:05 ‍ ‌ ‌ ‌ ‌ ─═इई ईइ═─


ای احمدیان
به نام احمد صلوات

هر دم به هزار ساعت
از دم صلوات

از نور محمدی
دلم مسرور است

پیوسته بگو
تو بر محمد صلوات

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد

وَعَجِّل
ْ فَرَجَهُم


─═इई ईइ═─
https://t.me/joinchat/AAAAAEF5hDR2VogNVljIWQ
57 views12:33
Open / Comment
2017-11-22 15:32:57
سرماخوردگی و نکته جالب آن

https://t.me/joinchat/AAAAAEF5hDR2VogNVljIWQ
مطالب ناب زندگی
50 views12:32
Open / Comment