به شخصه معتقدم او که تا به امروز سه آلبوم مجزّا و بیش از ده تک | Mchavoshifans2
به شخصه معتقدم او که تا به امروز سه آلبوم مجزّا و بیش از ده تکآهنگ، بدین شکل روانهی بازار کرده است، فعلاً چه لزومی به تکرار آن خواهد دید؟ اشتباه نشود! صحبت از برگشت به ترانهها و غزلهای بیسروته امروزی حتّی با نامهای دهانپُرکنی چون «پستمدرن» -که پرداختن به آن، پستی جداگانه میطلبد- نیست.
او سالها پیش، قدمی پر جسارت برداشت که متأسّفانه با کجسلیقگی رانده شد. امّا حالا برای او که سیرِ آفاق و انفس کرده و سرد و گرم روزگار را چشیده است، شاید بهترین گام، قدم گذاشتن در وادی اشعار نو و سپید باشد. البتّه که از اشعار بزرگان؛ مثلا «ارغوان» ابتهاج، «میتراود مهتاب» نیما، «زمستان» اخوان و ...
تِرک «بانو» که به گفتهی خودش هفت ماه زمان برد، آن جنینی بود که با بیرحمی در نطفه خفه شد، امّا شاید بد نباشد که چاوشی دوباره آن بذر را بکارد. مگر نه این است که هنرمند باید جلوتر از زمانهی خود بیاندیشد و گام بردارد. وقتی در سالهای دور خبر انتشار آلبوم سیزده از چاوشیِ غیرمجاز به گوشها رسید، مایهی مسرّت و تحسین برای طرز فکر او بود. امّا حالا که در سالهای اخیر، تب مولویخوانی و شمسشناسی بالا رفته و به چیزی شبیه مد تبدیل شده است، تکرار چنین آلبومی از سوی او -که در دورهی عاشقانه خواندن، واسوخت میخواند- کاری تجاری و نه هنری، به نظر میرسد. و نگاه نوی او به سانتیمانتالیسم تغییر جهت خواهد داد.
او نباید اجازه دهد بازار و مخاطبانش، رفتهرفته سلیقهاش را جریاندهی کنند و از یک هنرمند جدّی، سلبریتی سرگرمیساز بسازند! شاید لازم باشد که او در نشست و برخاستهای خود کمی تجدیدنظر کند، نه از باب همنشینی اجساد، که از باب همفکری اذهان. دیگر زمانهی تعارف کردن گذشته و بهتر است روراست باشیم. دستی که همیشه آدم را به جلو میراند، لزوماً دست دوست نیست، شاید جلوتر درّهای عمیق باشد!
و در آخر لازم است از او به قدر وسع خود تشکّری هرچند ناچیز بکنم. به شخصه از او بسیار آموختم. همینکه در نوجوانی و در مدار بیقراری با صدای بینظیرش آشنا شدم، سبب شد که قلبم در حسّاسترین دوران خود به سخیفترین احساسات آمیخته نشده و ذهنم به ابتذال آلوده نشود. و روحم با کلام او رشد کند و جان بگیرد. از او ممنونم و به او مدیون.