2022-06-22 10:49:19
درک مسأله بخش مهمی از مسأله استآرزوی پرواز میشد منجر به یکی از این دو مسأله شود: یک. بشر چگونه میتواند با بال زدن پرواز کند؟ دو. بشر چگونه میتواند پرواز کند؟
پاسخ سؤال اول این بود: غیرممکن است. اگر آدمی در همان سؤال اول باقی میماند اکنون پرواز با هواپیما و سفر به فضا، معجزه مینمود.
در یک امتحان ریاضی اگر شما مسأله
(x-1)/(8-x)=8
را ببینید، طبق آموزشهای مدرسهای استدلال میکنید که این مسأله منجر به حل یک معادله درجه یک میشود و فقط یک جواب دارد.
اما فرض کنید من گوهری گرانبها را در صندوقی گذاشته باشم و روی یک کارت این سؤال را به صورت
X-I
----- = 8
8-X
بنویسم و به شما بگویم دو جواب کسری برای این مسأله پیدا کنید و چهار عددی را که به عنوان صورت و مخرج این کسرها به دست میآورید با ترتیبی مناسب به عنوان رمز به کار ببرید تا درِ صندوق باز شود.
اکنون شما به طرز نوشتن مسأله مشکوک میشوید و از خود میپرسید چرا سؤال روی کارت نوشته شده است. ممکن است کارت را بچرخانید و جواب دوم را هم به دست آورید. چرا باید این کار را انجام دهید؟ چون هدف شما رسیدن به گوهر داخل صندوق است نه شرکت در یک امتحان ریاضی.
هستی، جواهرات گرانبهای خود را عیان نمیکند. طرح مسأله درست ممکن است اندیشه را به درک هستی رهنمون سازد. درک مسأله بخش مهمی از مسأله است. این چیزی نیست که در آموزشهای کلیشهای قابل انتقال و در امتحانات رسمی قابل سنجش باشد.
مسأله فشردهسازی دادهها میشد به دو شکل مطرح شود: یک. چگونه میتوانیم هر دادهای را فشرده کنیم؟ دو. چگونه میتوانیم دادههایی را که با آنها سر و کار داریم فشرده کنیم؟
پاسخ سؤال اول به طور منطقی این است: غیرممکن است. طبیعت سؤالات خود را روی برگه امتحانی نمینویسد. کار دانشمندان باید این باشد که قرائت درستی از سؤالات طبیعت پیدا کنند و به حل آنها مبادرت ورزند.
مجید میرزاوزیری
۱ تیرماه ۰۱
@mirzavaziribooks
718 viewsedited 07:49