Morakabian

2022-07-11 21:21:38 .
تو را زیر بالشم پنهان می‌کنم
شبیه کتابی ممنوعه
چراغ‌ها خاموش می‌شوند
و صداها می‌خوابند
سپس تو را بیرون می‌آورم
و حریصانه می‌بلعم

از کتابِ #چون_گناهی_آویخته_در_تو
#مرام_المصری
ترجمه: #سید_محمد_مرکبیان
#نشر_چشمه
.
@MinimalForLife Open / Comment

2022-07-11 05:11:35 .
چگونه برایت سوگواری کنم؟
درختی را که به نام تو کاشته بودم،
پیدا نمی‌کنم
از خاکش گریخته یا در انبوهِ درختان گم است؟
آن‌هایی که مُرده‌اند گم می‌شوند
یا آن‌هایی که زنده‌اند؟
از عمق گریستن درست‌تر است یا
بر سطحِ اندوه، شناور بودن؟
علامتِ سوالِ فقدانت در سرم سنگینی می‌کند
زندگی من را اندکی می‌ترساند
و مرگ بیشتر از هر چیزی.
می‌ترسم،
در زندگی یکبار گمت کرده باشم و
در مرگ، دو بار.

#محمد_مرکبیان

@morakabian Open / Comment

2022-06-30 03:05:20 گلیکریا (یونان)، امل مرقس (فلسطین) و یهودیت تامار (اسرائیل)
@tomashghulemordanatboudi Open / Comment

2022-06-30 03:00:15 .
نمی‌خواستم درگیرت کنم
وسوسه‌، پیچیدن در تو بود
کوتاه
مختصر.

می‌خواستم
لبانت آخرین جایی باشند که دیده شده‌ام
خیالم که با تو
ثانیه، ساز است
ثانیه، آهِ صدای کولی‌ست.

بخوانم
افتاده‌ام بیرون از منظره‌ها
بیرون از اختیارِ دستانِ خدا
هیچ‌کس نمی‌خواندم
زبانی که مرا نوشته‌اند، مُرده
خاطراتی که مرا می‌شناختند، فراموش شده‌اند
کلمه‌هایم از حرمتِ عاشق و تعللِ معشوق خالی‌اند
بی‌وطنم
گذشته‌ام ویرانه‌ است
آینده‌ام دست باد و طوفان
شبیهِ قصه‌ی کلمه‌هایم شد‌ه‌ام
غمگین
رو به پایان
خود را زمزمه می‌کنم
فرو می‌روم در روایتِ سطرها
زمزمه می‌کنم تنم را
و فرو می‌ریزم در ذهن‌هایی که مرا خوانده‌اند
در قلب‌هایی که مرا فهمیده‌اند.

نمی‌خواستم بلرزانمت
تنها می‌خواستم بدانم در صدای تو چگونه‌ام
چگونه‌ام با تو اگر فراموش نشده باشم
چگونه‌ام با تو اگر فراموش شوم.
.
#سید_محمد_مرکبیان
.
@morakabian Open / Comment

2022-06-22 07:47:16 @LaplaylistdisaQar Open / Comment

2022-06-21 07:19:33 متنی از کتاب #آغوشی_برای_یک_سفر_طولانی
#نشرنیماژ #سید_محمد_مرکبیان
.

@Morakabian Open / Comment

2022-06-21 07:18:07 .
به حرفش بکش. هر آدمی خواستارِ اعتراف است. مجبورش کن تا به حرف بیاید. زبان بچرخاند. مجبورش کن نترسد. تا سینه‌اش را پاره کند و آنچه را می‌خواهی به تو بدهد.
به چشم‌هایش نگاه کن
به دروازه‌های اعتراف
به آن دو دریچه‌ی روشن
آن دو ستاره‌ی غمگین که در تاریکیِ دنیا می‌درخشند.
مجبورش کن پلک بزند
پلک ببندد
دنیا را تاریکی گرفته است
آن دو ذره‌ی روشنایی هم سهمِ تاریکیِ تو.
.
از کتابِ #آغوشی_برای_یک_سفر_طولانی
#سید_محمد_مرکبیان #نشرنیماژ

@morakabian Open / Comment

2022-05-25 02:50:39 .
در نقطه‌ی میان دو ویرانی چشم باز کردیم و خورشید را از آینه‌ی چشم‌هایی شناختیم که روزی واقعاً به آسمان نگاه کرده بودند.
دیرزمانی اشک ریختیم اما جز خشکی صورت‌هامان چیزی برایمان نماند.
زمان در ما شکسته بود درست زمانی که میانِ ناامیدی و ناامیدی، امید را شبیه ماشینی کار کرده و کهنه از دست‌فروشی دست‌به‌دست می‌گرفتیم.
به تماشا نشستیم،
مدت‌ها به خراش‌هایش خیره ماندیم، داستان‌هایش را کنار هم گذاشتیم، بر خط‌هایش هزار بار دست کشیدیم و روایتِ شکسته‌شده‌مان را اندکی کامل کردیم.
گویی که نقاشی قلمویی به دست گرفته و رنگ‌های خشک شده‌ و تازه را در هم می‌زند. چرخ می‌خوریم. اشک‌هامان گاهی سرخ است. تاریکی گاهی هاشورهای روشنی دارد. خراش‌ها گاهی محو می‌شوند، گاهی روی هم می‌افتند. شکستگی از حالتش خارج می‌شود و شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. پیچیده و هنرمندانه. عریان و حقیقی.
تلخ و عریان. تماشا می‌کنیم. کبود است و عریان. باید تا ابتدای اولین نقطه‌ی تاریکی پیش برویم. مدام تماشایش کنیم و بدانیم خراش‌هامان از کجا آمده. باید بدانیم از کجا خراش‌هامان اولین کلمه را به زبان آورده‌اند.
.
#سید_محمد_مرکبیان

@morakabian Open / Comment

2022-04-14 05:44:40 دوست داشتنش رهایی نیست
هست تا زیباتر
تنها شوم.

#سید_محمد_مرکبیان

@morakabian Open / Comment