مردی که همسرش را دفن می کرد سر مزارش با چشم های اشکبار کنار رو | 📚 Booker کتابدار
مردی که همسرش را دفن می کرد سر مزارش با چشم های اشکبار کنار روحانی ایستاد. زیر لب می گفت : دوستش داشتم. روحانی سرش را تکان می داد. "یعنی...واقعا دوستش داشتم" مرد یک مرتبه زد زیر گریه. "اما...فقط یک بار آن را به او گفتم"