Get Mystery Box with random crypto!

....از هر دری سخنی.....

Logo of telegram channel nikandiishan — ....از هر دری سخنی..... ا
Logo of telegram channel nikandiishan — ....از هر دری سخنی.....
Channel address: @nikandiishan
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 17
Description from channel

https://telegram.me/joinchat/Cr2-HT98wP8luU5z9-XNWQ
.
.
.
.
ارتباط با مدیر
@M1R2Admin

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2018-09-15 13:31:00 خود را بشناس و به روح خویش فرمانروایی کن. در این صورت می توانی امیدوار باشی که روزی مقتدر و سعادتمند خواهی شد.
207 views10:31
Open / Comment
2018-03-20 20:30:47 ‍ ‍ ‍ ‍
درآمد فوق العاده:

بدون سرمایه
بدون زمان


آیا درآمد شغلتان کفاف هزینه های زندگی تان را نمی دهد؟ چرا شغل دومی را انتخاب نمی کنید؟

استخدام کار پاره وقت(حتی در منزل) (حتی با تلگرام )



فقط کافیه به کانال زیر بپیوندید تا با شغل جدید و آنلاین آشنا بشین.


@karafarin_272


15 views17:30
Open / Comment
2018-03-20 20:14:52
دعاکنیم نزدیک تحویل سال
هیچ آرزویی نشه هیچوقت محال

پیشاپیش سال نو مبارک
ムŁのƒのみ
272 views17:14
Open / Comment
2018-02-24 12:30:58 قدیم‌ها یک کارگر عرب داشتم که خیلی می‌فهمید. اسمش قاسم بود. از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری. اول‌ها ملات سیمان درست می‌کرد و می‌برد وردست اوستا تا دیوار مستراح و حمام را علم کنند. جنم داشت. بعد از چهار ماه شد همه‌کاره‌ی کارگاه. حضور و غیاب کارگرها. کنترل انبار. سفارش خرید. همه چیز. قشنگ حرف می‌زد. دایره‌ی لغات وسیعی داشت. تن صدایش هم خوب بود. شبیه آلن دلون. اما مهمترین خاصیتش همان بود که گفتم. قشنگ حرف می‌زد.

یک بار کارگر مقنی قوچانی‌مان رفت توی یک چاه شش متری که خودش کنده بود. بعد خاک آوار شد روی سرش. قاسم هم پرید به رییس کارگاه خبر داد. رییس کارگاه درجا شاشید به خودش. رنگش شد مثل پنیر لیقوان. حتی یادش رفت زنگ بزند آتش‌نشانی. قاسم موبایل رییس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد. گفت که کارگرمان مانده زیر آوار. خیلی خوب و خلاصه گفت. تهش هم گفت مقنی‌مان دو تا دختر دارد. خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد دست یتیم‌هایش به هیچ جا بند نیست. بعد قاسم رفت سر چاه تا کمک کند برای پس زدن خاک‌ها. خاک که نبود. گِل رس بود و برف یخ‌زده‌ی چهار روز مانده. تا آتش‌نشانی برسد، رسیده بودند به سر مقنی. دقیقا زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود. اورژانس‌چی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی دک و پوزش. آتش‌نشان‌ها گفتند چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. چهار ساعت برای چاهی که مقنی دو ساعته و یک‌نفره کنده بودش.

بعد هم شروع کردند. همه چیز فراهم بود. آتش‌نشان بود. پرستار بود. چای گرم بود. رییس کارگاه شاشو هم بود. فقط امید نبود. مقنی سردش بود و ناامید. قاسم رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ و آلن دلونی برایش حرف زد. حرف که نمی‌زد. لاکردار داشت برایش نقاشی می‌کرد . می‌خواست آسمان ابری زمستان دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند. می‌خواست امید بدهد. همه می‌دانستند خاک رس و برف چهار روزه چقدر سرد است. مخصوصا اگر قرار باشد چهار ساعت لای آن باشی. دو تا دختر فسقلی هم توی قوچان داشته باشی. بی‌شناسنامه. اما قاسم بی‌شرف کارش را خوب بلد بود. خوب می‌دانست کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدند. اگر درست مصرف‌شان کند. چهارساعت تمام ماند کنار مقنی و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دور و برش را برایش رنگ کرد. آبی. سبز. قرمز. امید را گاماس گاماس تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعت تمام. مقنی زنده ماند. بیشتر هم به همت قاسم زنده ماند.

آدم‌ها همه توی زندگی یک قاسم می‌خواهند برای خودشان. زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست. فقط این وسط یکی باید باشد که به دروغ هم که شده رنگ بپاشد روی این همه ابر خاکستری. اصلا دروغ خیلی هم چیز بدی نیست. دروغ گاهی وقت‌ها منشا امید است. امید هم منشا ماندگاری. یکی باید باشد که رنگی کند دنیا را. کلمه‌ها را قشنگ مصرف کند و شیاف‌شان کند به آدم. رمز زنده ماندن زیر آوار زندگی فقط کلمات هستند. کلمات را قبل از انقضا، درست مصرف کنید. قاسم زندگی‌تان را پیدا کنید.
332 views09:30
Open / Comment
2018-02-24 12:28:35 مشکل در حال حاضر حجم نفهم ها

نیست،مشکل حجم بسیار بالایی

هستن که فکر میکنن آدم فهمیده ای هستن...
258 views09:28
Open / Comment
2018-01-28 21:01:47 پولدار كه باشي برف بهانه اي


@Nikandiishan

ميشود براي لباس نو خريدن،


با دوستان به اسكي رفتن،

تفريح كردن و لذت بردن...

اما خدا نكند فقير باشي و برف ببارد...

از بيكار شدن پدر كارگرت بگير تا غم پاره بودن كفش هايت و چكه كردن سقف خانه ات...

خدايا چرا بايد پول تعيين كند برف نعمت است يا عذاب؟!...

@Nikandiishan
11 views18:01
Open / Comment
2018-01-27 00:37:51 در رحم مادر خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند.

پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند.
از غذای جنین چیزی کم نمیشود.

بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند:

زن زودتر از مرد پیر میشود..

اگر آدمها بدانند که مادرشان بخاطر آنها استخوانش آب میشده در این میمانند که چگونه قدردانی بکنند.!

#قدر_بدانیم
شبتون خوش
@Nikandiishan
311 viewsedited  21:37
Open / Comment
2018-01-26 12:24:10
برخورد صاعقه با رودخانه

صحنه‌ای که قدرت شگفت‌انگیز صاعقه رو نشون می‌ده!!
@Nikandiishan
791 views09:24
Open / Comment
2018-01-26 07:18:04
#خدایا_شکرت

آرامـش یعنے
درمیان صدها مشڪل
عین خیالت هم نباشد
لبخندبزنے....
زندگے ڪنے....
چون مےدانے....
#خدایے را داری ڪه هوایت را دارد....
صبحتون بخیر
@Nikandiishan
233 views04:18
Open / Comment
2018-01-25 19:10:49 می گویند با هــرکس باید مثـــلِ
خــودش رفتـــار کرد...

شمـــا گــــوش نکنید...!!!

چون اگـــر چنیــن بود؛
از مَنـــش و شخصـــیت هیچکس
چیزی باقـــی نمی ماند...

هر کسی هرچه به ســـرَت آورد
فقط خـــــودت باش...

نگــــذار برخورد نـــادرست آدمهـــا،اصـــالت و طبیعتِ تو را خدشـــه دار کند...

اگر جـــواب هر جفـــایی ، بـــدی بود؛
که داستان زنــــدگی ما خـــالی از آدمهـــای خـــوب می شد...!!!

@Nikandiishan
234 views16:10
Open / Comment