جامعهشناسی در ایران: بین سیاست، دین و نفوذ غرب علی اکبر | 🌓 جامعهشناسیشرقی
جامعهشناسی در ایران: بین سیاست، دین و نفوذ غرب علی اکبر مهدی حسین شیران
چالشها و مسائل ماندگار رشتۀ جامعهشناسی در ایران
جنبه تأسفبار تجربیات جامعهشناختی در ایران، ماهیت پراکنده و بیارتباط با اجتماع آن است. از کارهای گروهی استقبال نمیشود و محققان به ندرت بر روی کارهای قبلا انجام شده کار میکنند و به این ترتیب مانع انباشت مداوم دانش جامعهشناسی میشوند. تکرار و کپیبرداری بیداد میکند.
فقدان مفهومسازی نظری روشن در مورد عمده مسائل ملی وجود دارد. علاوه بر این موارد، ساختار ناکافی برای بازبینی همتایان، خوداندیشی، ادغام انضباطی و نهادی و همکاری انفرادی شیوههای این رشته در ایران را شکل میدهد (عبدی، 1994؛ عبدالهی، 2006).
دستاوردهای توسعه جامعهشناسی در زمینه آموزش و انتقال دانش بوده است و نه در تحقیقات اساسی (محدثی، بی تاریخ). ترجمه بخش عمدهای از تولیدات جامعهشناختی را تشکیل میدهد. اگرچه کیفیت ترجمهها بهبود یافته است، اما بیشتر آثار روشنفکرانه غربی مد روز مورد توجه قرار میگیرند [10]. آثار نظری ارزشمندی درباره جامعه و تاریخ ایران وجود دارد اما به دلیل ترجمه نشدن [به انگلیسی] دسترسی چندانی به آنها وجود ندارد.
تنها چهار دانشمند علوم اجتماعی در ایران دارای شهرت جهانی هستند: سید حسین نصر (2002)؛ داریوش شایگان (1997)؛ سید جواد طباطبایی (1374، 2002)؛ و عبدالکریم سروش (1995، 2000).
ضعیفترین جنبه جامعهشناسی ایران ساخت نظریه است چرا که این کشور همچنان مصرفکننده دانش جامعهشناسی غربی است. تجزیه و تحلیل عمیق و اصیلی از جامعهشناسی نظری در ایران در دسترس نیست. توفیق گروههای جامعهشناسی در تولید پرسنل لازم برای بوروکراسیهای دولتی و صنایع خدماتی بوده است.
و سرانجام، فقدان حمایت نهادی از تحقیقات در دانشگاهها وجود دارد. اینکه کی و کجا بودجه دولتی در دسترس است، پرداخت آن اغلب با ملاحظات عملی و امنیتی همراه است و تحقیقات اساسی دلسرد میشوند. معیارهای غیرعلمی برای تأمین بودجه، معیارهای علمی را نادیده میگیرد. علاوه بر این، مؤسسات تحقیقاتی به ندرت یافتههای تحقیقاتی خود را به یکدیگر منتقل میکنند و از رشد فرهنگ تحقیق در کشور جلوگیری میکند.