هر سال به از این سال
گذشت سالی که گداخت دل بسیاری و بیبازگشت بُرد عزیزان بیشماری و بخت بد روزگار، دوست و دشمن دست یاری دادند به مرگ که پاتاوه همی گشوده و لنگر بر در خانهها انداخته بود. از دیرباز نوروز خجسته نمیشد مگر به صلهی ارحام و گرفتن دستی و شاد کردن دلی. افسوس که دلها از غصههای گونهگون پژمردهاند و دستها از سر احتیاط پس کشیده میشوند و قطع ارحام توصیه میشود به سبب قطع تسری این ناخوشی همهگیر، کرونا!
اما شاید ناچارترینِ ناگزیران انسان است که بودگارش را بسته به امید سرشتند. امید که هم جوشن و هم جنگافزار اوست. امید که در بستههای قطع «کورسوی» عرضه میشود و کالای فراوان بازار است. امید که رایگان نیست و گهگاه به بهای شعور آدمیان تمام میشود؛ اما چه کنیم که ناگزیریم و ناچارترینِ ناگزیران انسان است.
پس لاجرم امیدوار میمانیم به سدهی پیش رو، به نیامدگان، به اصلاح آمدگان، به روزهای نو. نوروز را دگرباره جشن میگیریم تا از نفس نیفتد این نوباوهی تمدن؛ تا دلها قوی داریم در آرزوی رسیدن به نرسیدهها و دیدن لبخندهایی فراخ به بزرگی و شیرینی امید.
گروه هنری پژواک
@pezhvakartgroup