كنار هم نشسته بوديم زل زده بودم به اسمون ازم پرسید:از چی میترسی؟ گفتم:از تنهایی منو گرفت تو بغلشو گفت:حالا چی؟ گفتم: حالا بیشتر ،خیلی خیلی بیشتر :) #EnD @radicalia 182 views12:23