Get Mystery Box with random crypto!

#روانشناسی از خود گذشتگی بیش از حد در روابط اختاپوس تنهایی | ریرا

#روانشناسی
از خود گذشتگی بیش از حد در روابط

اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد. روزی کوسه ای به او نزدیک میشه و میگه: دوست داری با هم دوست ش یم؟

اختاپوس خوشحال میشه که قراره دوستی داشته باشه و میگه باشه.
کوسه میگه اما یه شرط دارم.
اختاپوس میگه: چی؟

کوسه میگه: که یکی از بازوهاتو بدی بخورم.
اختاپوس به بازوهاش نگاه میکنه و
میگه من که بازو زیاد دارم خب ایرادی نداره، یکیش مال تو.

کوسه بازوی اختاپوس رو خورد و دوستی اونها شروع میشه.اونها خیلی با هم شاد بودن.با سرعت شنا میکردن و خاطره میساختن با هم.به هر دوشون خیلی خوش میگذشت و اختاپوس خیلی خوشحال بود. اما هر وقت که کوسه گرسنه میشد، از اختاپوس میخواست یک بازوی دیگه بهش بده و اختاپوس برای دوستیشون این کار رو میکرد.

تا اینکه یک شب، دیگه بازویی برای اختاپوس باقی نمونده بود و کوسه بهش گفت من گرسنه ام.

اختاپوس گفت اما بازویی نیست. کوسه گفت حالا همه ی خودتو میخوام. و اختاپوس خورده شد!! بعد از اینکه کوسه گرسنگیش رفع شد، یاد خاطراتش با اختاپوس افتاد و دلش تنگ شد. خیلی خیلی دلش تنگ شد، اون یه دوست واقعی بود. کوسه غمگین شد و رفت تا یک دوست دیگه پیدا کنه.
.
.

ما هم بعضی وقتا تو رابطه هامون همین کارو میکنیم. اختاپوس ایم

فقط برای اینکه احساس کنیم کسی دوستمون داره. فقط برای اینکه دوست داشتنی دیده شیم. فقط واسه این که اونایی که از بیرون رابطه ما رو میبینن بنظرشون بیاد ما چقدر خوشبختیم کوسه هایی وارد میشن و اروم اروم قسمت هایی از ادمِ دوست داشتنی درونمون رو سرکوب میکنیم، از خودمون تکه هایی رو
قطع میکنیم و درد میکشیم، فقط برای اینکه همون تصویری بشیم که آدم تو رابطه از ما میخواد و این درد داره.
دردناکه. اما باز هم ادامه میدیم تا جایی که دیگه هیچ احساس خوب و دوست داشتنی نسبت به درونمون. و خودمون نداریم. حتی شاید از خودمون هم بدمون میاد. اما برای اینکه کوسه باهامون دوست بمونه. از خودمون می کنیم و.میدیم بهش.تا اینکه نذاره بره. با خودمون میگیم اگه بره دیگران چه فکر میکنن...

اما بالاخره خسته میشیم و رابطه رو قطع می کنیم.اما بعضی وقت ها شاید خیلی دیر شده باشه و خیلی از چیزهای خوبمون رو از دست داده باشیم فقط واسه یه رابطه احمقانه...
احتمالا کوسه میره سراغ طعمه جدیدش و ما میمونیم و این فکر که دیگه قرار نیست رابطه ی صمیمی و درستی با دیگری داشته باشیم.
این داستان پایان تلخ تر دیگه ای هم میتونه داشته باشه، اینکه کسی که سالها آزار مون داده، برمیگرده و میگه: دلم برات تنگ شده!! یا میگه دیگه همون میشم که تو میخوای بی چشم داشت اما چیزی که واقعیت داره اینه که یه کوسه همیشه یه کوسه است!!
.
به گذشته ها که نگاه کنیم، کوسه هایی از خاطرات مون سرک میکشن و میگن:

" سلام " برگردم؟
پاسخه این سوال فقط به شما مربوط میشه!!!
فکرکن وجواب بده
@rirraa