بنظرم آمد که تمام هستی من سر یک چنگک باریک آویخته شده و در ته | صادق هدایت
بنظرم آمد که تمام هستی من سر یک چنگک باریک آویخته شده و در ته چاه عمیق و تاریکی آویزان بودم ، بعد از سر چنگک رها شدم، میلغزیدم و دور میشدم ولی به هیچ مانعی برنمیخوردم ، یک پرتگاه بیپایان در یک شب جاودانی بود!