من چندتا عطر به شما میدم که بو کنید. یکی از اینها خوشبو، یکی | تفحص خویش
من چندتا عطر به شما میدم که بو کنید. یکی از اینها خوشبو، یکی خیلی خوشبو، یکی معمولی، یکی بد و اون یکی خیلی زننده است. خیلی مسخره و خندهدار نمیشه اگه مثلاً عطری که بوی خوبی میده رو بو کنی و بعد یهو بگی: من خوبم من خوبم، یا عطری که معمولی هست رو بو کنی و بعد بگی: من معمولیام، یا بد بو و زننده رو بو کنی و بگی: من خیلی بد و مزخرفم؟ معلومه که تو این بوها و رایحهها نیستی بلکه چیزی هستی که از اینها آگاهه.
ماجرای فکرها هم دقیقاً به همین شکله، اینکه فکر میکنی من آدم بدبختی هستم، من زشتم، من احمقم، من همیشه بد میارم و حتی برعکسش اگه چیزی که میگی وابسته به افکارت باشه مثل من خیلی موفقم، جذابم و از همه بهترم. همه اینها به همون خندهداریِ مثال بالاست. باید بدونی که در اینجا هم تو این افکار نیستی بلکه چیزی هستی که از این افکار آگاهه. خودت درون تجربه خودت بررسیاش کن. مراقبه تفحص خویش روپرت اسپایرا بهت کمک میکنه.
اون چیزی که از افکار آگاهه تویی نه این افکار، نه این احساسات و نه حتی این جسم. تو ناظرِ حال خوب و حال بد، فکر خوب و فکر بد، جسم جوان و جسم پیر هستی. تو فقط همیشه از این چیزها آگاهی. زیادی بهشون چسبیدی، باورشون کردی. یکم فاصله بگیر و خودت رو درست شناسایی کن. #مسیرمستقیم