خویش باعث درد و رنج نمیشود بلکه این ایگو است که باعث درد و رنج میشود، همانکه میگوید «من چنین و چنانم». وقتی ایگو تصمیم میگیرد تا «کسی» باشد آنگاه درد و رنج آغاز میشود. وقتیکه تو فقط «من» باشی، درد و رنجی وجود نخواهد داشت. همینکه من به مایکل تبدیل میشود آنگاه درد شروع خواهد شد. تو صبح از خواب بیدار میشوی، چه کسی از خواب بیدار میشود؟ مایکل از خواب بیدار میشود. همین اولین نسیم صبحگاهی مایکل را از خواب بیدار خواهد کرد. سپس تمام پدیدهها ظاهر میشوند و همزمان به همراه آنها درد و رنج نیز خواهد آمد. بگذار «من» بهتنهایی باقی بماند و پسازآن دیگر رنجی نخواهد ماند. درد و رنج همیشه در ارتباط با چیزها و موقعیتهایی است که به گذشته تعلق دارند. درد و رنج به گذشته متصل است."
#پاپاجی
*من "هستم" پیش از آنکه (اسم و فامیلم، جنسیتم، وابستگیهایم، افکارم، گذشتهام، خاطراتم، عواطف و احساساتم) باشم.
تمام دردها و رنجها حاصل محتویات داخل پرانتز است از آنها بیرون بیا و بودن را تجربه کن.