࿐ྀུ༅࿇༅═┅─ @shahkhoshin ࿐ྀུ༅࿇༅═┅─ یـاهــــو کلامی از حضرت #یونس_امره از دراویش حضرت #حاجی_بکتاش_ولی که در جمخانههای ترکیه ذکر میشود و مضمون آن درباره مرگ و به سوی دوست حقیقی ره یافتن است. بیز دنیادان گئدر اۏلدوق قالانلارا سلام اۏلسون بیزیم اۆچۆن خیر دعا قېلانلارا سلام اۏلسون اجل بۆکه بئلیمیزی سؤیلتمهیه دیلیمیزی خسته ایکن حالېمېزی سۏرانلارا سلام اۏلسون تنیم اۏرتایا آچېلا یاخاسېز کؤینک بیچیله بیزی بیر آسان وجه ایله یویانلارا سلام اۏلسون اجل گلدی قصدیمیزه گئدر اۏلدوق دوستوموزا نماز اۆچۆن اۆستۆمۆزه دورانلارا سلام اۏلسون درویش یونس سؤیلر سؤزۆ یاش دۏلموشدور ایکی گؤز بیلمهین نه بیلسین بیزی بیلنلره سلام اۏلسون معنی تقدیر ما چنان شد که از این دنیا برویم سلام و درود بر آنانکه ماندهاند بر کسانی که دعای خیر از برای ما میفرستند، سلام و درود باد... اجل آن زمان که کمر ما را خم کند و زبانمان را از تکلم باز دارد بر آنان که حال خسته ما را جویا شوند، درود باد... آن زمان که تنم در میانه پهن شده و آن زمان که لباسی بدون یقه بدوزند بر کسانی ما را به طرز ملایمی شستشو میدهند سلام و درود باد... اجل آمد به قصدمان راهی شدیم به سوی دوست بر آنانکه جهت ادای نماز بر سر ما حاضر میشوند سلام و درود باد... درویش یونس آنگاه که سخن میگوید هردو چشمانش پر از اشک است آنان که نمیدانند چه سان ما را درک توانند کرد؟ سلام و درود بر آنانکه میدانند... ࿐ྀུ༅࿇༅═┅─ @shahkhoshin ࿐ྀུ༅࿇༅═┅─ 2.2K viewsedited 03:09