نوشته آغاز سال 1400 اولین بهار قرن جدید دل نوشته شهرام سینایی | ART
نوشته آغاز سال 1400 اولین بهار قرن جدید دل نوشته شهرام سینایی
تا قبل از این بهار نمیدانستم در کدامین قرن خواهم مرد ولی دیگر میدانم میدانم که روزی،روزی در میان هیاهوی روزگار،میان همهمه ی آهن و فولاد که دیگر خبری از احساسات ناب بشریت و رد پایی از انسانیت نیست،در میان همین روزها و سالهای قرن جدید،قرن عجول خواهم مرد و اینجا ،زمین را که غباری از غربت بر آن نشسته است تنها خواهم گذاشت میدانم ،خوب میدانم آنروز درنگ نخواهم کرد و میگذرم از جایی که می بایست نهال های عشق کشت میشد نه نفرت و دروغ وهرزگی
و خوب میدانم آنروز که تیرگیهای زمین را بدست باد سپرده ام برای رفتن به روشنایی شاید، از سر تا پایم را فراموش کرده ام و خواهم رفت آنجا که شاید آنجا کسی باشد که شکایتهای در یاد و جان مانده ام را،دلتنگیهایم را که عمری مرا رنجور کرده بود. گوش جان باشد خواهم پرواز کرد،با پر پروازی سپید،بلور آجین و نور آنور
