یادداشتهای اربعینی - ۴ *حضرت، سربازانش را میفرستد!* در ا | Sharif Lakzaei
یادداشتهای اربعینی - ۴
*حضرت، سربازانش را میفرستد!*
در اوج گرمای روز رسیدیم به فرودگاه نجف اشرف.
بزرگواری از مجاوران امیرالمؤمنین(ع) مانند هر سال زحمت کشیده و به استقبال ما آمده بود.
داشتیم سوار ماشین او میشدیم که آقا سیدی آمد و گفت: " *یک جانباز هم آمده که همراه ندارد. میشه او را هم ببرید داخل شهر؟* ".
مستقبل ما - حاج آقای «بهبهانی» - پاسخ داد: "بله، برو او را بیاور".
سید دوان دوان رفت و چند دقیقه بعد، با زائری نشسته بر ویلچری برگشت.
ویلچر را بسختی در خودرو جا دادند و زائر را با سختی بیشتر؛ چون پاهای او هیچ قدرت و حرکتی نداشت.
آقای «عباسی» خود را معرفی کرد و گفت: " *این دهمین بار است که به پیادهروی اربعین میآیم*!".
پرسیدیم: "کسی همراه شما نیست؟".
پاسخ داد: "نه، تنها هستم".
با تعجب به او نگاه کردم و در دل گفتم: "تنهایی و با این وضعیت جسمانی، چگونه میخواهد این مسیر طولانی را طی کند و این روزها را در کشور غریب بماند؟!".
عباسی، گویی این سؤالِ نپرسیده را شنید؛ چون در جواب نگاههای شگفت زده ما گفت: " *حضرت، سربازان خود را برای کمک به زائرش میفرستد!*".
خلاصه کنم؛ آقای عباسی جانباز دفاع مقدس است که توان هر دو پا و یک کلیه اش از بین رفته و نصف معده اش را هم در عمل جراحی برداشتهاند.
از لحظهای که آقای بهبهانی او را به محل استقرار خود برد، همکاران او - *که از قضا همه از نیروهای نظامی فعلی و سابق عراق هستند* - دور و بر این جانباز جمع و به خدمتگزاری او مشغول شدند؛ یکی جای استراحت او را آماده کرد، دیگری عصاهای او را سرو سامان داد، آن یکی چرخ های ویلچرش را باز کرد و تعمیر نمود... و دو روزی، از پذیرایی و آب و غذا گرفته، تا استحمام و کارهای شخصی، در خدمت او بودند... و دیروز او را به ابتدای جاده کربلا بردند و به رودخانه جاری مشایه سپردند.
و من در حیرتم که:
چه انگیزهای یک جانباز ناتوان را ۱۰ بار به سفری چنین پر مشقت آورده است؟
چه مغناطیسی او را تنها و بدون همراه، به سرزمینی دیگر میکشاند؟
*چه چیز یک نظامی را بر آن میدارد که به نظامی دیگری که روزی در جبهه مقابل او جنگیده، آنگونه خدمت کند که به برادرش نکرده است؟*
و کدام دیپلماسی میتواند چنین پدیدهای ایجاد کند و دو ملتی که هشت سال با یکدیگر در نبردی خونین بودند را اینگونه به هم پیوند دهد؟
*قطعاً هیچ دولت و وزارت خارجه و دیپلمات و معاهده و توافقی، نمیتواند جنگجویان متخاصم را اینگونه به "برادرِ یکدیگر" تبدیل کند.*
آنچه این معجزه، و اینگونه معجزات، را در مراسم بزرگ اربعین، به اتفاقاتی عادی تبدیل کرده، چیزی نیست جز *«عشق حسین بن علی(ع)»*... عشقی که مرز و ملیت نمیشناسد؛ و با هیچ بیان و بنانی نمیتوان آن را توصیف کرد.
«عباسی» خداحافظی کرد و با ویلچر ساده و تعمیری خود به زیارت حسین(ع) و عباس(ع) رفت؛ و من را باقی گذاشت با جملهای که سه روز است درگیر آن هستم: *حضرت، سربازانش را برای کمک به زائرش میفرستد*...
به قلم: مدیر خبرگزاری ابنا