Get Mystery Box with random crypto!

تنگناهای معیشتی دانشجویان دانشسرای عالی: حکایت همچنان باقی است | جامعه شناسی - سراج زاده

تنگناهای معیشتی دانشجویان دانشسرای عالی: حکایت همچنان باقی است

مجله ماهنامه تجربه در شماره 13 (آبان 1401) در پرونده مطالعات ایرانی، به همت بلند و ستودنی سرکار خانم دکتر کامران مدیر موزه دانشگاه، صفحاتی را به دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم سابق و دانشگاه خوارزمی فعلی) که یک قرن و چهار ســال از عمرش می‌گذرد، اختصاص داده که برای استادان، دانشجویان و دانش آموختگان این دانشگاه و همه علاقمندان به تاریخ اجتماعی ایران بسیار خواندنی است. در میان مطالب ارزشمند این پرونده، من هم یادداشت کوتاهی با عنوان " بازخوانی چند سند درباره تنگناهای معیشتی دانشجویان دانشسرای عالی: حکایت همچنان باقی است" نوشته ام که در اینجا به اشتراک گذاشته می شود.



بازخوانی چند سند درباره تنگناهای معیشتی دانشجویان دانشسرای عالی: حکایت همچنان باقی است

سیدحسین سراج زاده

دانشجویانی که به طبقات زیر متوسط و پایین جامعه تعلق دارند، زمانی که وارد دانشگاه می شوند، بی تردید یک رقابت نابرابر را با موفقیت پشت سر گذاشته اند چرا که باوجود محرومیت از همه امکانات پیش دانشگاهی که فرزندان طبقات بالا از آن برخوردار بودند، توانسته اند با اتکا به سخت کوشی و استعداد شخصی، سد کنکور را پشت سربگذارند. اینان زمانی که در دانشگاه هم هستند، معیشت خود و خانواده و تامین مسکن خود در شهرهای بززرگ دانشگاهی هم برایشان مساله ای است که ذهن و ضمیرشان را سخت درگیر میکند.
برخی از اسنادی که در مرکز اسناد و مدارک موزه دانشگاه خوارزمی (دانشرای عالی اسبق و دانشگاه تربیت معلم سابق) وجود دارد، نشان می دهد که این مشکل، حکایت دیرپای آموزش عالی مدرن ایران بوده است. در راستای این بحث، مرور چند سند از این اسناد جالب توجه است:
گویاترین سند نامه ی محرمانه ای است که در سال 1341 دکتر اسماعیل فیلسوفی سرپرست دانشسرای عالی برای مهندس جعفر شریف امامی مدیرعامل بنیاد پهلوی می نویسد و از وی در خواست می کند که بنیاد بودجه ای برای کمک به دانشجویان نیازمند در اختیار آن دانشگاه قرار دهد (سند شماره 1). این درخواست البته اجابت نمی شود (سند شماره 2). متن نامه دلالت های اقتصادی اجتماعی و سیاسی قابل توجه و عبرتآموزی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
• تصویری که از فقر و ناداری گسترده دانشجویان ترسیم می کند: "نکته ای را که می خواهم به عرض آن جناب برسانم این است که اغلب این دانشجویان تنگدست می باشند و از لحاظ امرار معاش در نهایت عسرت بسر می برند." استفاده از کلمات "اغلب" و "نهایت عسرت"، هر چند که ممکن است متناسب با هدف نامه، مبالغه ای برای جلب نظر مخاطب باشد، گویای گستردگی دشواری معیشت دانشجویان بوده است.
• زبان مرد سالار و نادیده انگاشتن زنان دانشجو: در حالی که در آن زمان شماری قابل توجهی از دانشجویان دانشسرای عالی (حدود 30 درصد)، دختران و زنان بوده اند، اما در متن نامه سرپرست دانشسرا کلا نادیده گرفته شده اند؛ به طوری که در صدر نامه آمده است، "تمامی سعی و مجاهدت خود را مصروف بدان داشته ام تا آقایان دانشجویان بتوانند با فراغت خاطر به تحصیل اشتغال ورزند".
• شکاف بین فرهنگ اداری رسمی با گرایش های غالب سیاسی دانشجویان: عبارت هایی مثل "... خود را برای خدمت به شاهنشاه معظم و ... آماده و مهیا سازند"، "مراتب رضامندی خاطر مهرمظاهر بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه را از فعالیت های دانشسرای عالی ابلاغ فرموده اند"، و "... تا در ظل عنایات شاهنشاه عظیم‌الشأن بتوانند به تحصیل خود ادامه دهند"، در متن نامه یک صفحه ای در حالی به کار رفته و تکرار شده اند که همه شواهد تاریخی حاکی از آن است که بعد از کودتای مرداد 1332بخش قابل ملاحظه ای از دانشجویان از منتقدان جدی نظام سیاسی بوده اند و سال های 1339 تا 1342 (که این نامه در آن دوره نوشته شده) یکی از دوره های بالاگرفتن اعتراضات اجتماعی نیروهای مبارز مذهبی، ملی، و چپ ایران بوده و دانشجویان دانشگاه های تهران، از جمله دانشرای عالی در آنها نقش و مشارکت تعیین¬کننده ای داشته اند. اینها نشانه آن است که بخش اداری و رسمی دانشگاه در عین اینکه به یکی از اصلی ترین ارزش های آکادمیک، یعنی استقلال نهاد دانشگاه از نهاد قدرت سیاسی اساسا بی توجه بوده است، با فضای سیاسی دانشجویی هم فاصله زیادی داشته است. این البته به این معنی نیست که مدیران دانشگاه ها، شخصا با فضای سیاسی دانشجویی کلا بیگانه بوده اند، بلکه این فرهنگ رسمی نهادینه شده دانشگاه بوده که به عنوان بخشی از نظام دیوان سالاری ایران تابع فرهنگ رسمی سیاسی و بیگانه با فضاها و فرهنگ سیاسی دانشجویی بوده است.

@SHSerajzadeh
ادامه