2021-12-02 16:17:16
معنای آیه « لا اکراه فی الدین »
علامه طباطبایی (رضوان الله علیه)
1. «اكراه» به معناى آن است كه كسى را به اجبار وادار به كارى كنند.
2. در جمله: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»، دين اجبارى نفى شده است. چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد، و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از اعتقادات، و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد. چون كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است، كه عبارت است از حركاتى مادى و بدنى (مكانيكى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود، علل و اسباب ديگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراك دارد و محال است كه مثلا جهل، علم را نتيجه دهد، و يا مقدمات غير علمى، تصديقى علمى را بزايد.
3. در اينكه فرمود: لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ، دو احتمال هست؛
اول اينكه جمله خبرى باشد و بخواهد از حال تكوين خبر دهد، و بفرمايد خداوند در دين اكراه قرار نداده و نتيجه اش حكم شرعى مى شود كه: اكراه در دين نفى شده و اكراه بر دين و اعتقاد جايز نيست.
دوم اینکه جمله انشایی باشد و بخواهد بفرمايد كه نبايد مردم را بر اعتقاد و ايمان مجبور كنيد، در اين صورت نيز نهى مذكور متكى بر يك حقيقت تكوينى است، و آن حقيقت همان بود كه قبلا بيان كرديم، و گفتيم اكراه تنها در مرحله افعال بدنى اثر دارد، نه اعتقادات قلبى.
4. خداى تعالى دنبال جمله «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»، جمله «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» را آورده، تا جمله اول را تعليل كند، و بفرمايد كه چرا در دين اكراه نيست، و حاصل تعليل اين است كه:
اكراه و اجبار- كه معمولا از قوى نسبت به ضعيف سر مى زند- وقتى مورد نیاز قرار مىگيرد كه قوى و ما فوق، مقصد مهمى در نظر داشته باشد، كه نتواند فلسفه آن را به زير دست خود بفهماند، و ناگزير متوسل به اكراه و اجبار مى شود، و يا به زيردست دستور مى دهد كه كوركورانه از او تقليد كند و ... و اما امور مهمى كه خوبى و بدى و خير و شر آنها واضح است، و حتى آثار سوء و آثار خيرى هم كه به دنبال دارند، معلوم است، در چنين جايى نيازى به اكراه و اجبار نخواهد بود، بلكه خود انسان يكى از دو طرف خير و شر را انتخاب كرده و عاقبت آن را هم (چه خوب و چه بد) مى پذيرد و دين از اين قبيل امور است. چون حقايق آن روشن، و راه آن با بيانات الهي واضح است، و سنت نبوي هم آن بيانات را روشنتر كرده پس معنى " رشد" و " غى" روشن شده، و معلوم مى گردد كه رشد در پيروى دين و غى در ترك دين و روگردانى از آن است، بنا بر اين ديگر علت ندارد كه كسى را بر دين اكراه و اجبار كنند.
5. اين آيه شريفه يكى از آياتى است كه دلالت مى كند بر اينكه مبنا و اساس دين اسلام، شمشير و خون نيست، و اكراه و زور را تجويز نكرده است.
برشی از تفسیر الميزان، ج2، ص 342
پی نوشت کانال سخن عرفان:
معلوم میشود اگر راه خیر و شر، روشن نیست یا به عواملی، تیره شده است، متولیان دینی باید آن را با کار عمیق و دقیق آموزشی و فرهنگی روشنتر کنند نه اینکه بدون آن، مردم را اجبار و اکراه به مسائلی نمایند که نه تنها نتیجه نمیدهد بلکه مشکلات دیگری به همراه دارد و چه بسا نتیجه عکس می دهد.
@sokhanerfan
678 viewsedited 13:17