🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

تلنگر

Logo of telegram channel taalangoor — تلنگر ت
Logo of telegram channel taalangoor — تلنگر
Channel address: @taalangoor
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 15
Description from channel

You can view and join @taalangoor right away.

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 2

2017-06-24 13:53:31 عکاسی
از دخترکی دستفروش
که زیر باران جوراب میفروخت
عکسی گرفت ...

آن عکس بهترین عکس سال شد
عکاس بهترین عکاس سال شد
و جایزه گرفت

کتابی درمورد آن عکس نوشته شد
نویسنده اش بهترین نویسنده شد
و جایزه ای گرفت

از آن کتاب فیلمی ساخته شد
آن فیلم پر بیننده ترین فیلم شد
تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند

ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی ميكند ... .

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
490 views10:53
Open / Comment
2017-06-24 13:51:45 اسیری که دشنام داد ولی پادشاه دعا شنید
پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد.

شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید.

وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.

پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.!.

جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
#گلستان_سعدی

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
460 views10:51
Open / Comment
2017-06-24 13:49:50 میلیارد ها تومان خرج
می کنیم نذری بدهیم و در پایان


آرزوی شفای بیماری را داریم که
برای نداشتن پول درمان می میرد!!

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
456 views10:49
Open / Comment
2017-06-24 13:48:30
ما مردمان خاورمیانه ایم
بعضی هایمان در جنگ
کشته میشویم
بعضی در زندان
بعضی در جاده می میریم
و بعضی در دریا
حتی بلندترین کوه ها هم
از ما انتقام می گیرند
چراکه ما شغلمان مردن است
#نشاط_حمدان

@taalangoor
439 views10:48
Open / Comment
2017-06-24 13:47:07 زمان قاجار که زن هاحق رفتن به مدرسه را نداشتند . اولین مردمانی که به دختر هایشان اجازه درس خواندن دادند رشتی ها بودند ،

وقتی این خبر به انگلیسیها رسید آنها سعی کردند جهت جلوگیری از رشد سواد این تصور را رواج دهند که :
رشتی ها چقدر بیغیرت هستند که
دخترانشان را به مدرسه میفرستند!

و چرا این تا الان هنوز به جا مانده!؟

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
416 views10:47
Open / Comment
2017-06-03 13:54:36 داستانی جالب و خواندنی از یعقوب لیث صفاری

شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ، غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید.
پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم .
اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛
در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا :
یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛
سلطان گفت : چه میگویی؟
من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟

آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد !
سلطان گفت : اکنون کجاست؟
مرد گفت: شاید رفته باشد .

شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت :
هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .
شب بعد ؛
باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .

یعقوب لیث با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛

دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت .
پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛
پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،
آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام .
صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟
شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛
سلطان در جواب گفت:

آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛
چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛
پس سجده شکر گذاشتم .
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛

با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .
اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.

گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی
گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی...!

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
1.6K views10:54
Open / Comment
2017-06-03 13:51:24
پايانى براى قصه ها نيست،
نه بره ها گرگ ميشوند، نه گرگها سير،
خسته ام از جنس قلابى آدمها!
دار ميزنم خاطرات كسى را كه مرا آزرده!
حالم خوب است،اما گذشته ام درد ميكند!

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
1.2K views10:51
Open / Comment
2017-06-03 13:48:35 عجب دنیایی است
در کله پزی ها هم
زبان ازمغز گران تر است
درست مثل جامعه
که چرب زبانهااز عاقلان ارزشمندترند
#احمد_شاملو

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
950 viewsedited  10:48
Open / Comment
2017-06-03 13:47:21
می گویند آدمهای خوب به بهشت میروند
اما من میگویم
آدمهای خوب هر کجا که باشند آنجا بهشت است
#فریدون_فرخزاد

ورود به کانال تلنگر
@taalangoor
991 views10:47
Open / Comment
2017-06-03 13:46:05
ملائی به اتفاق فرزندش
نزد دکتر رفت و گفت:
بچه ی من چند روز است
که لب به خوراک نزده
و بسیار ضعیف شده.

چه باید کرد!؟

دکتر لبخندی زد و گفت:
عمامه ات را بر سرش بگذار
دنیا را خواهد خورد!!!

@taalangoor
2.0K views10:46
Open / Comment