Get Mystery Box with random crypto!

🔻◼TAKHTESIA◼🔺

Logo of telegram channel takhtesia — 🔻◼TAKHTESIA◼🔺 T
Logo of telegram channel takhtesia — 🔻◼TAKHTESIA◼🔺
Channel address: @takhtesia
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 13
Description from channel

#تخته_سیاه
🔹کانال روانشناسی و روانشناختی
🔸حکایت های آموزنده و نکات مهم روز و مسائل مهم زندگی
⭕آموزش سبک درست زندگی و آداب معاشرت
__________________________________
💬ارتباط به شکل ناشناس با من:
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_97YJLy1

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 2

2019-03-30 23:13:20
عزيزانى كه از من متنفر هستين، كلی چيز ديگه دارم كه بخاطرش عصبانى بشين، يكم صبور باشيد.

SenC @takhtesia
90 views20:13
Open / Comment
2019-03-30 23:11:17
بهار زیباست ،
اما بهارِ دل از آنهم زیباتر است !

سروانتس

Join @takhtesia
88 views20:11
Open / Comment
2019-03-28 18:14:32
حتی اگر در مسیر درستی هم باشی؛ اگر حرکت نکنی تو را زیر خواهند گرفت!


ویلیام راجرز


SSsting @takhtesia
100 views15:14
Open / Comment
2019-03-21 13:14:48
همه به شما می گویند:
سال خوبی داشته باشید
ولی من به شما می گویم:
"سال خوبی را برای خودتان خلق کنید"
به فکر آمدن روزهای خوب نباشید!
آنها نخواهند آمد
به فکر ساختن باشید
روزهای خوب را باید ساخت
آرزو می کنم بهترین معمار سال جدید باشید...

سال نو‌ مبارک
SenC @takhtesia
86 views10:14
Open / Comment
2019-03-20 19:13:56
تنها چند ساعت مانده به آغاز سال 1398

برایتان
12 ماه عشق
52 هفته آسایش
365 روز خوشبختى
8760 ساعت سلامتی
آرزومندم

Artikal @takhtesia
69 views16:13
Open / Comment
2019-03-07 00:10:13 ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ مى‌ﮔﻮﯾﺪ: اﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ی ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮقع ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ از ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮقع ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ‌‌‌‌‌. الاغ‌ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎهى ﮔﺎﺯ مى‌ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎهى ﺩمى ﺗﮑﺎﻥ مى‌دهد، ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ مچ ﺑﮑﻦ ﺗﻮیﮐﻮﺯه ﻋﺴﻞ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ، ﺭﺍﺳﺖ مى‌ﮔﻮﯾﺪ ﺗﻮقعت ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣ‌ﻬﺎ ﮐﻢ کنی، ﻏﺼﻪ‌ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ مى‌ﺷﻮﻧﺪ ﺭﺍحت‌تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪگى مى‌کنى...

#تفکر #اندیشیدن


Elva @takhtesia
77 views21:10
Open / Comment
2019-03-07 00:07:26 این سه نکته مهم رو تو زندگی رعایت کنید،

۱. وقتی خوشحالید "قول" ندید
۲. وقتی عصبانی هستید "جواب" ندید
۳. وقتی ناراحتید"تصمیم" نگیرید

#سبک_زندگی #فهم


SenC @takhtesia
73 views21:07
Open / Comment
2019-01-18 00:50:38 "داستان قلعه زنان وفادار"

در شهر وینسبرگ آلمان قلعه ای وجود دارد به نام زنان وفادار که داستان جالبی دارد و مردم آنجا با افتخار آنرا تعریف میکنند.

در سال 1140 میلادی شاه کنراد سوم شهر وینسبرگ را تسخیر میکند و مردم به این قلعه پناه می برند و فرمانده دشمن پیام میدهد که حاضر است اجازه بدهد فقط زنان وبچه ها از قلعه خارج شوند و به رسم جوانمردی با ارزش ترین دارایی خودشان را هم بردارند و بروند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشند.
قیافه فرمانده دیدنی بود وقتی دید هر زنی شوهر خودش را کول کرده و دارد از قلعه خارج میشود...! زنان مجرد هم پدر یا برادرشان را حمل میکردند. شاه خنده اش میگیرد، اما خلف وعده نمی کند و اجازه میدهد بروند.

و این قلعه از آنزمان تا به امروز به نام "قلعه زنان وفادار" شناخته میشود...


#بدانیم #بیاموزیم #تفکر

SenC @takhtesia
101 views21:50
Open / Comment
2019-01-17 20:40:36 فرشته ایی پیر، ماموریتی در زمین بر عهده داشت٬ فرشته ایی جوان نیز با او همراه شد. آنها برای گذراندن شب٬ در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. رفتار خانواده نامناسب بود. آنها دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند٬ بلکه زیرزمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند.

فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. فرشته جوان که از رفتار نامناسب صاحبان خانه خشمگین بود، از تعمیر آن دیوار شگفت زده شد ولی فرشته پیر پاسخ داد :«همه امور بدان گونه که می نمایند نیستند.»

شب بعد٬ این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند. بعد از خوردن غذایی مختصر٬ زن و مرد فقیر٬ رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند. صبح روز بعد٬ فرشتگان٬ زن و مرد فقیر را گریان دیدند. گاو آنها که شیرش تنها وسیله گذران زندگیشان بود٬ در مزرعه مرده بود.

فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: «چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟ خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی٬ اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد.»

فرشته پیر پاسخ داد: «وقتی در زیرزمین آن خانواده ثروتمند بودیم٬ دیدم که در شکاف دیوار کیسه ای طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند٬ شکاف را بستم و طلاها را از دیدشان مخفی کردم. دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودیم٬ فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادام. همه امور بدان گونه که می نمایند نیستند.»

افسوس که ما دیر می فهمیم.

#داستان #تفکر

Artikal @takhtesia
81 views17:40
Open / Comment
2018-12-21 20:35:07
با آرزوی ایام شاد یلدایی

یلدایتان خجسته باد



Artikal @takhtesia
88 views17:35
Open / Comment