Get Mystery Box with random crypto!

طـــَـعـــم گــَـــسْ شِــــعـــر

Logo of telegram channel tame_gase_sher — طـــَـعـــم گــَـــسْ شِــــعـــر ط
Logo of telegram channel tame_gase_sher — طـــَـعـــم گــَـــسْ شِــــعـــر
Channel address: @tame_gase_sher
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 5
Description from channel

شروعِ يك پايان از ابتداى آغاز،طلوعِ يك قدرت از پرواز تا پرواز🚬
تبادل و ارسال متن:
@sownpoem

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages 2

2016-09-25 22:19:53 @tame_gase_sher
182 views19:19
Open / Comment
2016-09-25 22:19:53 @tame_gase_sher
177 views19:19
Open / Comment
2016-09-25 22:19:53 @tame_gase_sher
176 views19:19
Open / Comment
2016-09-25 22:19:53 @tame_gase_sher
201 views19:19
Open / Comment
2016-09-25 01:24:29 #رادیو_چهرازی
#اپیزود13
#ته‌کف‌دریاها
@tame_gase_sher
186 views22:24
Open / Comment
2016-09-25 01:23:06 از در بالا رفتم
پله ها را باز کردم
لباس خوابم را خواندم و دکمه‌های دعایم را بستم
ملافه را خاموش کردم و چراغ خواب را روی سرم کشیدم!
آخ... از دیشب که مرا بوسید همه چیز را قاطی کرده‌ام

""رومن لنسکی""
@tame_gase_sher
199 views22:23
Open / Comment
2016-09-23 22:21:42 #رادیو_چهرازی
#اپیزود12
#تودی
@tame_gase_sher
218 views19:21
Open / Comment
2016-09-23 20:33:13 اولین جمعه ی پاییز بود...
خوب میدانست من عاشق این فصلم!
سه روز از دعوای کودکانه مان میگذشت!
سه روز بود یک کلمه هم حرف نزده بودیم.
سه روز بود هر یک ساعت یک بار زنگ میزدم به نزدیک ترین دوستش و آمار تمام رفت و آمدهایش را میگرفتم... .
سه روز سکوت بی سابقه بود برای کسی که هر دو دقیقه یکبار با بهانه های خنده دار زنگ میزد و سوالی صدایم میکرد تا جوابِ جانم نفس بشنود!
من هم از قصد در این سه روز هیچ تماسی نگرفتم که دل دل کند برای بغل کردنم.
از قصد به دیدن اش نرفتم که از این انتظار، بوسه ای بیست ثانیه ای حاصل شود...!
از آن بوسه هایی که تا بند آمدن نفس، لبهایش جدا نمیشد!
اولین جمعه ی پاییز بود...
دیگر طاقتم طاق شده بود از این دوری و داشتم موهایش را از قاب عکسی که در آغوشم بود بو میکشیدم که تلفنم زنگ خورد... .
نزدیک ترین دوستش بود
صدایش لرز داشت
هی قسم می داد که آرام باشم و بعد از کلی مِن و مِن کردن گفت:
نیم ساعت پیش دیدمش که دست غریبه ای رو گرفته بود و به فلان کافه رفت....!
گفت و لابه لای قسم دادن هایش گوشی از دستم افتاد.
اصلا نمیفهمیدم چه شنیده ام
دو سه باری محکم به خودم سیلی زدم که بیدار شو اما این کابوس را در بیداری میدیدم نه خواب!
دلیل سه روز بی تفاوتی اش برایم روشن شده بود... .
با دست و پایِ کرخت راهیِ کافه شدم.
فقط میخواستم ببینم این غریبه کیست ؟
میخواستم ببینم این غریبه اندازه ی من او را بلد است؟!
این غریبه وسطِ حرف هایش یکدفعه مکث میکند که بگوید الهی فدای آرامشِ چشمانت شوم؟
این غریبه....!
به حال جنون سمت کافه میرفتم
به حال دیوانه ای که دویده بود و نفسش بالا نمی آمد!
چند قدم مانده بود برسم اما قلب و دست و پا یاری ام نمیکرد... .
کشان کشان و با چشمانی نیمه باز وارد کافه شدم که ناگهان همگی جیغ کشیدند و مواجه شدم با کِیکِ بزرگی که روی آن نوشته بود اولین جمعه ی پاییزمان مبارک جانا... .
و بعد هم همان آغوش و بوسه ی ناشی از انتظار رخ داد!
میدانست عاشق پاییزم و میخواست اولین جمعه ی پاییزیِ با هم بودنمان را جشن بگیرد!
.
.
حالا اولین جمعه ی پاییز است جانا... .
از آخرین حرف هایت که به تنهایی ام ختم شد، چند ماه و چند روز و چند ساعت میگذرد
اینبار قهرت خیلی طولانی شده عزیزم!
اینبار کنج اتاق، قاب عکس ات مرا در آغوش کشیده و در انتظار غافلگیری ات ثانیه ها را میشمارم!
نمی دانم کجا و با کدام غریبه جشن پاییز گرفته ای
اما میخواهم راهی کافه شوم
با همان حال پریشان
با همان حال پریشان...!
.
چیزهایی هست که نمی دانی/ #علی_سلطاني
@tame_gase_sher
185 views17:33
Open / Comment
2016-09-23 16:20:26 کافه پیانو
فرهاد جعفری
205 صفحه

«کافه پیانو» ، داستانِ آدمی‌ست که برای خودش کافه‌ای زده تا بتواند همه مهریه زنش را جور کند و در نهایت آسودگی و آرامش بتواند کنار پنجره کافه‌اش بنشیند و خیابان را ببیند و سیگاری بگیراند،‌ یا پیپ خوش‌دستش را روشن کند و بوی خوش توتون را در هوا پراکنده کند و حواسش به درخت‌ها و پرنده‌ها باشد و اگر خیال می‌کنید که این کافه‌چی آدم بدی‌ست، سخت اشتباه می‌کنید، چون یکی از خوب‌ترین آدم‌هایی‌ست که تا حالا در دنیای داستانی سروکله‌اش پیدا شده و چرا یک نویسنده نه‌چندان موفق، یک سردبیرِ سابقِ نشریه‌ای ورشکست‌شده، یک پدر مهربان و یک همسر غرغروی سیگار بدست که علاقه بی‌حدی به «ناتور دشت» و «جی. دی. سالینجر» دارد.
@tame_gase_sher
192 views13:20
Open / Comment
2016-09-23 16:19:46 #پیشنهاد
@tame_gase_sher
185 views13:19
Open / Comment