2016-06-05 12:10:58
خيانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین
آنجا که حضور بی شرمانه مردی ست در گذر از لحظه های هوس تا مسلخ انسان و عشق ،
ضرباهنگ فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
خيانت وسوسه های شهوت بود برای دریدن گلوی فریاد های عاشقا...نه
در سیه شب مرگ عشق
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد ...
آری حقیقتی ست بسی تلخ و مرگ آور.
می روی و در بیراهه ی خيانت گم میشوی
می روی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست
هراس بر وجودم چنگ می زند
مرغ شوم بر ویرانه ها می خواند
سیاهی جان می گیرد
...و سایه چرکین خيانت تمامی سطح سبزی چشمانت را می پوشاند
باتلاق رذالتها تو را می بلعد و تو نیز تمامی روشنی ها را
ومن تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک می کشم و بنگر بر زبانه های آتش درونم که به کبریت تو جان گرفت و جانم سوزاند. ..
خیانت به وقت 5.30 بعداز ظهر 15 اردیبهشت :در کجا نمی دانم ٰمن را به چه کسی فروخت نمی دانم ولی جزایش با خدایم
درونم را کشته ام که بوی خيانت می دهد
دیگر نباید از او یادی باشد
بوی خيانت می دهد
چشمانم را سوزانده ام که نبیندش
...لبهایم را بریده ام که نبوسدش
وجودم پر از خشم است و کینه
بوی خيانت می دهد می رسد بر من
گلهای رازقی را از یاد برده ام
ستاره های نشان کرده را از یاد برده ام
که بوی خيانت.....
تلفن زنگ مي خورد تلفن وصل مي شود.شادیت را ز دور می شنوم
بانگ خندان صدایت بر دلم میکوبد چه صدای زشتی
چه نوای شومی-آهنگ آرمين 2AFM مي آيد.تو مي شنوي آهنگ خيانت را –من مي شنوم صداي آن دختر را
مشت بی رحم خيانت به سرم میکوبد من از این درد به خود میپیچم
همچو کرمی زخمی چشم مست تو براي دگری میخندد و براي من ِ عاشق
درد بی رحم سیاهی ست که بر این جان ترک خورده روان میسازی چشم غمگین دلم پر خون است دل من میشکند از اينكه مردی هرزه را میستاید
الناز فرنود
@tarannometarane
939 views09:10
ت
