🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

سلامم مهدیم خب قبل اینکه داستانمو بگم باید بگم اصن من ب جن اعت | 🔞 ترس انگیز 🔞

سلامم مهدیم خب قبل اینکه داستانمو بگم باید بگم اصن من ب جن اعتقاد ندارم یا روح اصنم مذهبی نبودم هیچوقت اما وقتی ۹ سالم بود ی اتفاق عجیب افتاد اونموقع خونمون توی بیابون بود همه هم داستانه جن میگفتن منم اصن نمی‌ترسیدم ی که شب ک می‌خوابیدم عادت کرده بودم پتورو کامل بکشم رو خودم داداشم پیشم می‌خوابید بعضی وقتا زیره پتو حرف می‌زدیم اما ی روز از خواب بلند شدم زیر پتو دسته داداشمو دیدم پتورو کشیدم اما دیدم هیچکی نیس اونجا! فک کردم شوخی کرده همین دوروبراس اما دیدم ت اتاقه خودش خوابیده زیاد ب روی خودم نیاوردم اما فرداش بازم از خواب پا شدم اینطوری شد زیر پتو ی صورت دیدم معلوم نبود با ی دست ک نزدیکه صورته بود صورته یه پسر ناراحت بود انگار داشت زمزمه میکرد و گریش می‌گرفت بعد گفتم محمد(اسمه داداشم) بس کن بازم کشیدم پتورو کسی نبود ایندفعه خیلی ترسیدم ب مامانم گفتم چی شده گف خیالاتی شدی اما مطمعنم دیدمش دیگ هم از اون موقع اتفاقی نیفتاد اما مطمئنم ی پسرو دیدم ک گریه میکرد بعد ب یکی از دوستام ک توفازه این چیزا بود گفتم اون گف این نزدیکا عبدالمالک ریگی ی پسرو کشته باید بگم عبدالمالک ریگی ی تروریست قدیمی بود ت ایران ک سر می‌برید ت بیابونا خونمونم ت اون نزدیکیا بود همیشه هم ازش میترسیدم ک به ماهم حمله کنه دوستم گفت شاید روح اون ت خونتونه دیگ از اون به بعد ترسیدم از اون موقع تاحالا هم ی بارم پتورو کامل نکشیدم رو خودم اما بازم بگم هنوزم اعتقاد ندارم ب روح چرا ی روح باید بیاد پیشه من ؟!‌ اگ واقعی باشه چرا نرفت پیش عبدالمالک ریگی اونو بترسونه؟؟ اما بازم مطمعنم ک یه پسرو دیدم ک داداشم نبود خیلی ممنونم ک خوندین داستانمو

#ارسالی_مخاطبین


@tarsangiz