Get Mystery Box with random crypto!

پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد : مزاحمتان نمی‌شوم کنار د | به نام مادر ⃤🥀پدرم

پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد : مزاحمتان نمی‌شوم کنار دست شما بنشينم ؟
دختر جوان با صدای بلند گفت : نمی‌خواهم يک شب را با شما بگذرانم !
تمام دانشجويان در کتابخانه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند !
پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت : من روانشناسی پژوهش می‌کنم و مي‌دانم مردها به چه چيزی فکر می‌کنند، گمان کنم شما را خجالت زده کردم درست است ؟
پسر با صدای بسيار بلند گفت :
200 دلار برای يک شب خيلی زياد است !
و تمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غير عادی کردند !
پسر به گوش دختر زمزمه کرد :
من حقوق می‌خوانم و ميدانم چطور شخص بي گناهی را گناهکار جلوه بدهم !


ماری تورن

‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌░⃟⃟ @tavallode_1_roya