🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

ویلای نیاوران هرگز راضی نشدم وطنم را مثل بنفشه ها با خودم به | تهرانگردی

ویلای نیاوران

هرگز راضی نشدم وطنم را مثل بنفشه ها با خودم به هر کجا که خواستم ببرم؛ اما کیاندخت وطنش، خاطراتش و حتی ریشه هایش را هم از خاک بیرون کشید و همه را داخل یک چمدان گذاشت و با خود برد.
ویلای نیاوران یادگار پدر و مادرمان بود آن را علی رغم اصرار کیاندخت برای فروش نگهداشتم، چون نمی خواستم ریشه هایم با سرزمین مادری و با خانه پدری قطع شود. هنوز بعد از سال ها هر بار که به ایران می روم و پایم به حیاط خانه می رسد انگار صدای خنده ها و شادی هایمان را از پشت درخت های اقاقیا و از لابه لای بوته های شمشاد باغچه های ویلا می شنوم.
اوایل ماه مارس کیاندخت برایم پیام فرستاد که "برای جشن نوروز در استکهلم منتظرت هستم، و من هم در جوابش گفتم که "برای عید نوروز در ویلای نیاوران منتظرت هستم". کیاندخت آنقدر متعجب شده بود که گوشی تلفن را بردارد و زنگ بزند تا مطمئن شود که تصمیمم برای سفر به ایران جدی است یا نه.
در تمام همه این سال هایی که من و کیاندخت در سوئد بودیم همیشه احساس می کردم جشن های نوروزمان آن رنگ و بوی نوروز در ایران را ندارد، به همین دلیل تصمیم گرفته بودم امسال برای نوروز خودم را به ایران برسانم.
فکر می کردم پدر منتظر است که بروم ایران و با کمک هم بنفشه ها را در باغچه های ویلا بکاریم و مادر مثل سال های کودکی دستم را بگیرد و با هم به بازار تجریش برویم و سمنو عمه لیلا برای سفره هفت سین بخریم. دلم برای پیاده روی از خود میدان کاخ تا سر پل تجریش تنگ شده بود. برای رسیدن به ازدحام و هیاهوی جمعیت در حال خرید شب های عید بازار، برای دیدن ماهی های قرمز، برای تخم مرغ های رنگی و برای سر و صدای فروشنده های تکیه بالای تجریش که هر کدام برای جلب مشتری دلبری می کردند لحظه شماری می کردم.
باید می رفتم و پرده های پنجره های ویلا را کنار می کشیدم تا آفتاب دوباره به شمعدانی های مادر برسد.

مهدی توکلی تبریزی

@tehrangardy