Get Mystery Box with random crypto!

حال عجیبی دارم... سرم سنگین است.... اههه این ِپاکتِ لعنتی هم | Tough.Text

حال عجیبی دارم...
سرم سنگین است....
اههه این ِپاکتِ لعنتی هم بد موقع خالی شد...،
جانانَم عکست به من لبخند میزند روی میز کنار ساعتی که چشمانِ تارم زمانِ دقیقش را تشخیص نمیدهد....
اتاق هر لحظه تنگ تر میشود...
دیوارها نزدیک میشوند...
حسِ خفه ای دارم...
دیوارها هر لحظه نزدیک تر میشوند...
نه من نمیگذارم این سفیدی های بلند مرا خفه کنند...
باید عجله کنم...
تو کنارِ پنجره منتظری...
مانند هرشب...
اگر نجنبم این ها مرا خفه میکنند...
و تو منتظر میمانی...
پنجره را باز میکنم...
کاش باران میبارید!
تو آنجایی...آن پایین...به پنجره خیره شدی...
اما فرصتی ندارم از درد بیایم پیشت...
میپرم...
تو بازوانِ قوی ای داری...
ایمان دارم که مرا میگیری...
یک
دو
نفس عمیق
سه
...
ضربه ی دردناکی را حس میکنم..ـ
تو نیستی...
باران میبارد!
باید چشمانم را ببندم و بخوابم خسته ام....
اما کاش مادر مرا نبیند...
باز غر میزند که چرا بی پتو خوابیدم...
کاش مادر مرا نبیند...:)
خسته ام...
میخوابم...
#طهــورا
•| @Tough_Text |•