ﻭلی ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ، شاید ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻫﺮچی ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ، ﻭلی ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ. افسوس که دیگه دل خوش نداریم... ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪنی ﺑﻮﺩ، ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ. ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ... قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو میشمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود... اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو میشمريم... قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنيای رنگی... اين روزا تلويزيونای رنگی و سه بعدی و يه دنيای خاكستری... قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد، راحت می پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتی از شبانه روز میزديم و كلی باهاش میخنديديم... اين روز ها اگه همزمان درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام علیک كنيم... قديما از هر فرصتی استفاده میكرديم كه با دوستان و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری... اين روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم، ارتباط با هم نداريم... قديما تو يه محله جديد هم كه میرفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه میكرديم... اين روزها دنيا رو از پشت دوربينای عكاسی و فيلمبرداری میبينيم... قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگ با فک و فامیل... این روزا پر از تعطیلی، ولی کو پدربزرگ؟ کو اون فامیل؟ کو اون خونه؟ قديما توی قديما موند...