2020-10-02 00:18:17
در مذمت اهمیتدادن به تجزیهطلبان و قومیتچیها:
دغدغه اتحاد و یکپارچگی ایران، شرافتمندانهترین دغدغه برای هر ایرانی میتواند باشد. این دغدغه، پیش از آنکه، ناشی از احساسات میهندوستانه، و یا از موضع ایدئولوژی ناسیونالیسم (که برای ایران موضوعیت ندارد) باشد، یک دغدغه واقعگرایانه، انساندوستانه و صلحطلبانه است. دلیل آن کاملاً روشن است، در داخل ایران، هیچ مرزی وجود ندارد. مرز بین کردها و آذریها کجاست؟ مرز بین کردها و لرها؟ مرز بین اقوام فارسیزبان با سایر اقوام؟ و قس علیهذا. ما یک «ملت» هستیم، و دقیقاً به همین دلیل، در داخل میهن، هیچ مرزی بین خودمان نکشیدیم. هرگونه تلاش برای جداییطلبی و تعیین مرز در داخل ایران، لاجرم با جنگ و خونریزی بیپایان همراه خواهد بود.
در طول تاریخ ایران، از دوران باستان تاکنون، گروههای تجزیهطلب شکل گرفته و از بین رفتهاند. اما هیچکدام از این گروهها حتی موفق به جدا کردنِ یک وجب از خاک ایران هم نشدهاند. تمام تکههای جداشده از خاکِ ایران، با حمله نظامی و یا فشار قدرتهای بزرگ منفک شدهاند. در قرن معاصر، و در سه برهه مهم تاریخی، یعنی جنگهای اول و دوم جهانی، و انقلاب اسلامی، که دولت مرکزی ایران، دچار ضعف و انحطاط شد، تحرکاتی از طرف گروههای تجزیهطلب صورت گرفت، اما هیچکدام از آن تحرکات منجر به جدایی یک ذره از خاک ایران هم نشد.
چند سالی است که بسیاری از ایراندوستان حساسیت بیش از حدی را در مورد جریانهای تجزیهطلب از خود نشان میدهند، بخاطر ترس از آنها، از تلاش برای تغییر در ایران میترسند و بعضاً با این بهانه، به جمهوری اسلامی پناه برده و استمرار این نظام فاسد و تباه را تبلیغ و توجیه میکنند! این دقیقاً همان چیزیست که جمهوری اسلامی میخواهد.
به احتمال زیاد، بخش بزرگی از مضحکه قومیتگرایی، تجزیهطلبی، هویتطلبی (کذا!) در ایران، یک پروژه امنیتی از سوی جمهوری اسلامی باشد. حداقل در مسأله گفتمانسازی برای هواداران تراکتورسازی تبریز، ردپای نهادهای نظامی و امنیتی به راحتی قابل مشاهده است. این پروژه، جامعه مدنی تبریز را به چنان تباهی کشانده است که، شهری که یکونیم قرن پیش، خاستگاه فرهیختگان بزرگی چون مستشارالدولهها و تقیزادهها و کسرویها و ... بود، شهری که دو قرن پیش، اولین جنبش تجددخواهی ایرانی در آن پا گرفت، الان فقط صدای زوزه گرگ از آن شنیده میشود!
جریانهای تجزیهطلب در اوج قدرت خود در صد سال پیش که مسلح و پرقدرت هم بودند و دولت مرکزی، در ضعیفترین حالت ممکن بود، کاری نتوانستند از پیش ببرند، الان که به طریق اولی، هیچ کاری از دستشان برنمیآید. کل گروههای قومیتگرا و تجزیهطلب را باهم جمع کنید، یک آدم دارای حداقلی از دانش و ذهن منسجم پیدا نمیکنید. لذا با جدیگرفتن این فاشیستهای نژادپرست، توهمِ مهمبودن و قدرتمندبودن را در ذهنشان تقویت نکنیم.
در کشورهای عراق و سوریه و افغانستان هم که بارها جنگ داخلی اتفاق افتاد و چندین مرتبه، دولتهای مرکزی فروپاشیدند، تجزیه رخ نداد. «ایران» ما که دهها برابر این قبیل کشورها، انسجام درونی دارد. در عراق که دو بار در دهه آخر قرن بیستم و دهه اول قرن بیستویکم دولت مرکزی، ضعیف و نابود شد، بازهم آن کشور تجزیه نشد. کردهای عراق که با نیمقرن مبارزه مسلحانه، بیش از نیممیلیون تلفات، خودمختاری کسب کرده بودند، نتوانستند از عراق جدا شوند و کشور جدید تشکیل دهند. حتی اگر همین امروز هم دولت مرکزی در بغداد نابود شود، بازهم قادر به تأسیس کشور جدید نیستند. اگر اختلافات عشیرهایشان اجازه دهد نهایتش میتوانند در دو استان شمالی عراق یک کشور کوچک و محصور در خشکی تشکیل دهند، حتی توان ضمیمهکردن کرکوک را هم نخواهند داشت. اگر دولت مرکزی در بغداد نباشد، کردها، ترکمنها، اعراب شیعه و سنی، برای به چنگ آوردن این منطقه نفتخیز به جان هم میافتند و آنقدر همدیگر را میکشند تا نسلشان منقرض شود و میلیونها جسد باقیمانده از این جنگ، تبدیل به یک میدان نفتی در دهها میلیون سال آینده میشود!
چاره چیست؟ پاسخ خیلی روشن و ساده است، دستبرداشتن از شهوت استقلالطلبی و ایده متعفن، نژادپرستانه و فاشیستیِ «تشکیل کشور براساس قومنیت» است. قومیت یک پدیده فرهنگی است، نه تأسس حقوقی! همه عربهای جهان، ترکهای جهان، کُردهای جهان، آنگلوساکسونهای جهان و ...، دارای مشترکاتِ فرهنگیِ و تباری هستند و طبعاً باید حق ارتباط آزاد باهم را داشته باشند، اما لزوماً سرنوشتِ سیاسی و حقوقی یکسان ندارند. مثلاً شهروندِان عرب ایرانی با بقیه شهروندان ایرانی سرنوشت حقوقی یکسانی دارند، نه با همه اعراب جهان! سرنوشت حقوقی شهروندان چینی آمریکا، با بقیه شهروندان آمریکا یکی است، نه با همه چینیها درجهان. سرنوشت حقوقی شهروندان کُردِ سوئد با بقیه شهروندان سوئد یکی است، نه با همه کُردهای جهان!
#دکتر_محمد_محبی
@khosrovanooshiravan
33 views21:18