Get Mystery Box with random crypto!

«هر بار که می‌خواست به پایتخت بره، یا قرار بود عازم جنگ بشه، م | Westeros #GOT

«هر بار که می‌خواست به پایتخت بره، یا قرار بود عازم جنگ بشه، من بدرقه‌اش می‌کردم و اون می‌گفت «منتظرم بمون کت کوچولو... منتظرم بمون، برمی‌گردم پیشت» و من هر روز از طلوع آفتاب کنار این پنجره می‌نشستم به بیرون خیره می‌شدم و منتظرش می‌موندم. حالا نمی‌دونم برن و ریکان چند بار به اون‌طرف دشت‌های وینترفل خیره شدن و منتظر برگشتن من موندن.
دیگه هیچوقت نمی‌بینمشون.»

#نقل_قول

@Westerosir