🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

یک صفحه تا خدا

Logo of telegram channel yeksafhetakhoda — یک صفحه تا خدا ی
Logo of telegram channel yeksafhetakhoda — یک صفحه تا خدا
Channel address: @yeksafhetakhoda
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 19
Description from channel

روزى یک صفحه قرآن براهدیه به امام زمان عج
✔✔✔کپی مطالب بدون لینک حق الناس و ممنوع است
🌺🌺گروه ذکر و صلوات حضرت رقیه
https://t.me/joinchat/BnMeW0EHxIShN4Sq7sS1eg

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 2

2018-07-19 07:41:22
96 views04:41
Open / Comment
2018-07-19 07:41:22 به نام خدای توبه پذیر و آمرزنده

با توکل به اسم اعظمت
می گشایيم دفتر امروزمان را
باشد که در پایان روز مهر تایید بندگی زینت بخش دفترمان باشد

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم


سلام و ادب
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ


اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن


آیات صفحه (604) را تلاوت کرده و به پیامبر(ص) اماممان(ع) و خانم فاطمه الزهرا (س)هدیه می نماییم:

اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
99 viewsedited  04:41
Open / Comment
2018-07-18 08:37:26

سال ها پیش سرباز خوزستانی پس از اموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد
دلگیر و غمگین شد.
از طرفی ارادتش به اقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانوادش..
اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم اقا تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به اقا بگه.
ساعت ها یه گوشه حرم اشک ریخت.
وقتی برگشت به کفشداری تا پوتینهاش رو بگیره دید واکس زده و تمیزن
کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جوگندمی وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد و گفت چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت اقا...
سرباز گفت : من بچه خورستانم
اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم.
هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم
نمیدونم چکار کنم..........
کفشدار خندید و گفت اقا امام رضا خودش غریبه و غریب نواز
نگران هیچی نباش
دوسه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی اومد
اونم تایم اداری
‌سرباز شوکه بود
جز اقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت از این موضوع هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدونست ماجرا رو سرباز رفت پابوس اقا و برگشت شهرش ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده.
چند سال بعد داشت مانور ارتش رو میدید.
یهو فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید.
چهرش اشنا بود. اشک تو چشماش حلقه زد.
فرمانده حال حاضر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمد پوردستان
مرد با جذبه با موهای جوگندمی، همون کفشدار حرم اقا بود.
که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود.
فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود
انتقالی اون رو به شهرش داده بود.
╔═════════════════╗ @Yeksafhetakhoda
╚═════════════════╝
95 viewsedited  05:37
Open / Comment
2018-07-18 08:32:00


#حدیث_عشق

هركس خود را درجايگاه‌هاى تهمت قرار دهد، نبايد كسى راكه به او گمانِ بد مى‌برد، سرزنش كند!

"امام على(ع)
╔═════════════════╗ @Yeksafhetakhoda
87 viewsedited  05:32
Open / Comment
2018-07-18 08:27:46

هر گاه عیبی در من دیدی،به خودم خبر بده نه کسی دیگری...
چون تغییر آن دست من است!!!
کار اولت باعث پیشرفت و بهبودم میشود اما گزینه دوم غیبت است و مرا در تاریکی نگه میدارد...

چرا موقعی که چیز منفی در کسی می بینیم، جز خودش همه را خبر میدهیم؟؟؟

جمله ای که در یک هتل نوشته بود، شگفت زده ام کرد :
"اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو و گرنه با خود ما بگو"
بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت از میانمان از بین برود!!!

نصیحت کن اما رسوا نکن!!!
سرزنش کن اما جریحه دار نکن!!!
بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگر بی بهانه خوب باشیم!

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎ ╔═════════════════╗ @Yeksafhetakhoda
85 viewsedited  05:27
Open / Comment
2018-07-18 08:25:24

هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون نارحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!

╔═════════════════╗ @Yeksafhetakhoda
╚═════════════════╝
81 viewsedited  05:25
Open / Comment
2018-07-18 08:20:24 ترجمه صفحه◄ ٦٠٣ ► سورة الكافرون و سورة النصر و سورة المسد

سورة الكافرون

بسم الله الرحمن الرحيم

بگو: ای کافران! (۱) آنچه را شما می پرستید، من نمی پرستم، (۲) و نه شما آنچه را من می پرستم، می پرستید،(۳) و نه من آنچه را شما پرستیده اید، می پرستم، (۴) و نه شما آنچه را که من می پرستم، می پرستید. (۵) دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم. (۶)

سورة النصر

بسم الله الرحمن الرحيم

هنگامی که یاری خدا و [آن] پیروزی فرا رسد، (۱) و مردم را ببینی که گروه گروه در دین خدا درآیند، (۲) پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبه پذیر است. (۳)

سورة المسد

بسم الله الرحمن الرحيم

نابود باد قدرت ابولهب، و نابود باد خودش؛ (۱) ثروتش و آنچه از امکانات به دست آورد چیزی [از عذاب خدا را که در دنیا عذاب استیصال است] از او دفع نکرد. (۲) به زودی در آتشی زبانه دار درآید؛ (۳) و [نیز] همسرش که هیزم کش است [در آتش زبانه دار در آید.] (۴) [همان که] بر گردنش طنابی تابیده از لیف خرماست. (۵)

◄  ٦٠٣  ►

_____

کانال یک صفحه تا خدا
پر از لبخند خدا
پر از انرژی مثبت
╔═════════════════╗ @Yeksafhetakhoda
╚═════════════════╝

روزی یک صفحه قرآن
صوت و ترجمه
69 viewsedited  05:20
Open / Comment