Get Mystery Box with random crypto!

دلنوشته های ناب

Logo of telegram channel delneveshtehayenab — دلنوشته های ناب د
Logo of telegram channel delneveshtehayenab — دلنوشته های ناب
Channel address: @delneveshtehayenab
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 21
Description from channel

You can view and join @delneveshtehayenab right away.

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages 4

2020-07-03 09:26:02
از پشت اين پرده
خيابان
جور ديگري است
درها
پنجره ها
درخت ها
ديوارها
و حتي قمري تنبل شهري
همه مي دانند
من سال‌هاست چشم به راه کسي
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب
تو را به روح روشن دريا
به ديدنم بيا
مقابلم بنشين
بگذار آفتاب از کنار چشم‌هاي کهن‌سال من
بگذرد
من به يک نفر از فهم اعتماد محتاجم
من از اينهمه نگفتن بي تو خسته‌ام
خرابم
ويرانم
واژه برايم بياور بي انصاف
چه تند مي‌زند اين نبض بي‌قرار
بايد براي عبور از اينهمه بيهودگي
بهانه بياورم
بحث ديگري هم هست
يک شب
يک نفر شبيه تو
از چشمه انار
برايم پياله آبي آورد
گفت
تشنگي‌هاي تو را
آسمان هزار ارديبهشت هم
تحمل نخواهد کرد
او به جاي تو امده بود
اما من از اتفاق آرام آب فهميدم
ماه
سفير کلمات سپيده دم است
دارد صبح مي شود
ديدار آسان کوچه
ديدار آسان آدمي
و درها
پنجره ها
درخت ها
ديوارها
هي تکرار چشم به راه کي
تا کي ؟

من تو را لمس کرده ام
من که متبرک ام کرده اند از ترانه هاي شيراز
من که تمامي اين سال ها
يکي لحظه حتي
خواب
به راهم نبرده است

من دست برداشته و
پا بريده توام
تو
ماه ابرينه پوش
من دست خط شفاي سروش

هي دختر خواب هاي بي رخصت
بي تاب هرچه برهنگي
خوشه خزاني انگور
در اين جهان
تنها يکي واژه کافي بود
تا آدمي از تماشاي تو تمام

تو از دعاي کدام حواي گندم پرست
به اين پرده از عطر ملائک رسيده اي ؟
که رسولان هزاره زن
پا به روياي تو شاعر شدند ؟

هنوز هم بر اين باورم
که پسين يکي از روزهاي دي
من تو را از تخيل خداوند ربوده ام

حالا هرچه پيش تر مي آيم
باز تو دورتر 
بر قوس مزار گاه ماه ايستاده اي
من در غياب تو
با سنگ سخن گفته ام
من در غياب تو
با صبح ، با ستاره ، با سليمان سخن گفته ام
من در غياب تو
زخم هاي بي شمار شب ايوب را شسته ام
من در غياب تو
کلمات سربريده بسياري را شفا داده ام
هنوز هم در غياب تو
نماز ملائک قضا مي شود
کبوتر از آرايش آسمان مي ترسد
پروانه از روشنايي گل سرخ هراسان است

بگو کجا رفته اي
که بعد از تو
ديگر هيچ پيامبري از بيعت ستاره با نور
سخن نگفت

در ازدحام اين همه ظلمت بي عصا
چراغ را هم از من گرفته اند
اما من
ديوار به ديوار
از لمس معطر ماه
به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد اميد

در تکلم کورباش کلمات
چشم هاي خسته مرا از من گرفته اند
اما من
اشاره به اشاره
از حيرت بي باور شب
به تشخيص روشن روز خواهم رسيد
پس زنده باد اميد

در تحمل بي تاب تشنگي
ميل به طعم باران را از من گرفته اند
اما من
شبنم به شبنم
از دعاي عجيب آب
به کشف بي پايان دريا رسيده ام
پس زنده باد امید


رفتــن هــم حــرف عجيبــي ‌اســت
شبيــه اشتبــاه آمــدن
گفــت بــر مــي گــردم
و رفــت
و همــه‌ پــل ‌هــاي پشــت ســرش را ويــران کــرد
همــه مــي ‌دانستنــد ديگــر بــاز نمــي ‌گــردد
امــا بــازگشــت
بــي هيــچ پلــي در راه
او مســير مخفــي يــادها را مــي ‌دانســت

 من با توام 
مي خواهم آغشته عطر تو زندگي کنم
اين رد عطر توست 
که از حيرت بادهاي شمالي 
شب را به بوي بابونگي برده است 
تو کيستي که تاک تشنه 
از طعم تو 
به تبريک مي آمده است  

چقدر خوب است 
که ما هم ياد گرفته‌ايم 
گاه براي ناآشناترين اهل هر کجا حتي 
خواب نور و سلام و بوسه مي‌بينيم 
گاه به يک جاهايي مي‌رويم 
يک دره‌هاي دوري از پسين و ستاره
از آواز نور و سايه‌روشن ريگ
و مي‌نشينيم لب آب 
لب آب را مي‌بوسيم 
ريحان مي‌چينيم 
ترانه مي‌خوانيم 
و بي‌اعتنا به فهم فاصله 
دهان به دهان دورترين روياها 
بوي خوش روشناييِ روز را مي‌شنويم 
بايد حرف بزنيم 
گفت و گو کنيم 
زندگي را دوست بداريم 
و بي‌ترس و انتظار
اندکي عاشقي کنيم

سيد علي صالحي
216 views06:26
Open / Comment
2020-06-30 19:56:34 دل روشنی دارم ای عشق
204 viewsedited  16:56
Open / Comment
2020-06-30 19:54:22
دل روشني دارم اي عشق
صدايم کن از هر کجا مي تواني
صدا کن مرا از صدف هاي سرشار باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدايم کن از خلوت خاطرات پرستو

بگو پشت پرواز مرغان عاشق
چه رازي است ؟
بگو با کدامين نفس
مي توان تا کبوتر سفرکرد ؟
بگو با کدامين افق
مي توان تاشقايق خطر کرد ؟

مرا مي شناسي تو اي عشق !
من از آشنايان احساس آبم
و همسايه ام مهرباني است
و طوفان يک گل
مرا زير و رو کرد
پرم از عبور پرستو
صداي صنوبر
سلام سپيدار
پرم از شکيب و شکوه درختان
و در من تپش هاي قلب علف
ريشه دارد

دل من ، گره گير چشم نجيب گياه است
صداي نفس هاي سبزينه را مي شناسم
و نجواي شبنم
مرا مي برد تا افق هاي باز بشارت
مرا مي شناسي تو اي عشق
که در من گره خورده احساس رويش
گره خورده ام من به پرهاي پرواز
گره خورده ام من به معناي فردا
گره خورده ام من به آن راز روشن
که مي آيد از سمت سبز عدالت

دل تشنه اي دارم اي عشق
صدايم کن از بارش بيد مجنون
صدايم کن از ذهن زاينده ي ابر
مرا زنده کن زير آوار باران
مرا تازه کن در نفس هاي بار آور برگ
مرا خنده کن بر لباني
که شب را نگفتند
مرا آشنا کن به گل هاي شوقي
که اين سو شکستند و آن سو شکفتند

دل نورسي دارم اي عشق
مرا پل بزن تا نسيم نوازش
مرا پل بزن تا تکاپوي خورشيد
مرا پل بزن تا حضور جوانه
مرا پل بزن تا سحر
تا سبدهاي بار آور باغ

دل عاشقي دارم اي عشق
صدايم کن از صبر سجاده ي شب
صدايم کن از سمت بيداري کوه
صدايم کن از صبح يک مرد
بر مرکب نور
صدايم کن از نور يک فتح ، بر شانه ي شهر

تو را مي شناسم من اي عشق
شبي عطر گام تو در کوچه پيچيد
من از شعر پيراهني بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم
ودر کوچه ، عطر عبور تو پر بود
ودر کوچه ، باران چه يکريز وسرشار
گرفتم به سر چتر باران
کسي در نگاهم نفس زد
و سر تا سر شب
پر از جستجوي تو بودم
و سر تا سر روز
پراز جستجوي تو هستم

صدايم کن اي عشق
صدايم کن از پشت اين جستجوي هميشه !

#محمد_رضا_عبدالملکيان

@delneveshtehayenab
221 viewsedited  16:54
Open / Comment
2020-06-30 19:45:20 سلام حال همه ما خوبست
191 viewsedited  16:45
Open / Comment
2020-06-30 19:43:23
سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار … هی بخند!
بی‌پرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
يادت می‌آيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت می‌نويسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

بيا برويم رو به روی بادِ شمال
آن سوی پرچين گريه‌ها
سرپناهی خيس از مژه‌های ماه را بلدم
که بی‌راهه‌ی دريا نيست.

ديگر از اين همه سلامِ ضبط شده بر آدابِ لاجرم خسته‌ام
بيا برويم!

آن سوی هر چه حرف و حديثِ امروزست
هميشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی‌ست
می‌توانيم بدون تکلم خاطره‌ئی حتی کامل شويم
می‌توانيم دمی در برابر جهان
به يک واژه ساده قناعت کنيم
من حدس می‌زنم از آوازِ آن همه سال و ماه
هنوز بيت ساده‌ئی از غربتِ گريه را بياد آورم.
من خودم هستم
بی خود اين آينه را رو به روی خاطره مگير
هيچ اتفاق خاصی رخ نداده است
تنها شبی هفت ساله خوابيدم و بامدادان هزارساله برخاستم.

دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می‌کنم
صبوری می‌کنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری می‌کنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود
صبوری می‌کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سايه،‌ تا سراغِ همسايه …
صبوری می‌کنم تا مَدار، مُدارا، مرگ …
تا مرگ، خسته از دق‌البابِ نوبتم
آهسته زير لب … چيزی، حرفی، سخنی بگويد
مثلا وقت بسيار است و دوباره باز خواهم گشت!

هِه! مرا نمی‌شناسد مرگ
يا کودک است هنوز و يا شاعران ساکتند!

حالا برو ای مرگ، برادر، ای بيم ساده‌ی آشنا
تا تو دوباره بازآيی
من هم دوباره عاشق خواهم شد.

#سید_علی_صالحی


@delneveshtehayenab
209 viewsedited  16:43
Open / Comment
2019-11-03 20:15:44
رنجیدم از دوست
خشم را فرا خواندم
اما خشم من خاموش گردید

از دشمن آزده خاطر شدم
گفتمش این یکی نه...
خشم من گُلی شد دلفریب
در ترس و دلهره آبش دادم
خنده‌هایم بر او تابید
دلفریب و نیرنگ آمیز
تناور شد در طول روز‌ها وشب‌ها
آن هنگام سیبی نورانی ببار آورد
دشمن آن میوه تابان را نگریست
و دانست آن میوه درخشان ار آن من است

وقتی که شب بر دیرک من خیمه زد
دزدی به باغ هجوم آورد
با مدادان دیدم خصم را که مسرور
در پای درخت بر خاک افتاده است ...

#ویلیام_بلیک


@delneveshtehayenab
964 views17:15
Open / Comment
2019-11-03 20:13:25
گاهی بگذار سیر نگاهت کنم
گرچه سیر نمی شوم
گاهی از عشق بازی خسته ام کن
گرچه خسته نمی شوم
گاهی اجازه بده
"دوستت داشته باشم"
گرچه می دانم دوست داشتن 
برای تو کافی نیست
اما بگذار فعلا  "دوستت داشته باشم"


#محسن_حسینخانی

@delneveshtehayenab
933 views17:13
Open / Comment
2019-11-03 19:43:41
@delneveshtehayenab
933 views16:43
Open / Comment