چگونه عقل، اصالة الوجود را اثبات می کند وفلاسفه، اصالة الماهیة | افکار و آراء حیدر حبالله
چگونه عقل، اصالة الوجود را اثبات می کند وفلاسفه، اصالة الماهیة را برمی گزینند؟
تالیف: حیدر حب الله ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش: چرا با وجود اینکه براهین عقلی اصالت وجود را اثبات میکنند صدرالمتألهین مدتها از پیروان اصالت ماهیت بوده و پس از آن دوره و با کنار گذاشتن این ادعا، اصالت وجود را میپذیرد؟ یا اینکه استادِ او چطور تا پایان عمر دست از اصالت ماهیت بر نمیدارد؟ مشکل کجاست و چگونه میتوان آن را برطرف کرد؟ کدام یک از این دو ادعا حقیقت دارد؟
پاسخ: وجود دلیل عقلی بر یک مطلب، به این معنی نیست که آن دلیل عقلی برای همه علماء نیز واضح و آشکار است. این دوگانه را تنها در فلسفه نمیبینیم، بلکه در هر علمی آن را مشاهده میکنیم. پس چهچیزی باعث شده که چنین پرسشی به ذهن ما خطور کند؟ شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم که این نوع تربیت ما است که چنین پرسشهایی را تولید میکند. ما با این تصور و اندیشه رشد کردهایم که ممکن نیست برخی امور از چشمان علمای بزرگ ما پنهان بماند. این تربیت، صحیح نیست؛ ممکن است برخی از ادله، از چشم عالِم بزرگی مخفی بماند در حالی که شاگردان و یا محققین نوپا، متوجه آن ادله شده باشند. سرگذشت بسیاری از افکاری که تبدیل به نظریاتی بزرگ شده اند اینگونه بوده که افرادی ناشناس، آن افکار را مطرح کردهاند که در زمان خودشان به سردی از آنها استقبال شد و علما هم به راحتی از کنار آنها عبور کردند و حتی صاحب آن فکر و ایده، به بیسوادی متهم شده است. ولی با مرور زمان کسانی پیدا می شوند که اینگونه افکار را مورد توجه قرار داده و به یاری آنها می شتابند و آنها را زنده می کنند.
با توجه به مطالب فوق، چه اشکالی دارد که در ابتدا، ادله عقلیِ اصالت وجود نتوانسته باشد ملاصدرا را قانع کند ولی به تدریج متوجه خطای خود شده و بعدا این ادله را پذیرفته باشد؟ این نظریات، از امور بدیهی نیست که تمام انسان ها متوجه و ملتفت آنها باشند. البته، متأسفانه افرادی هم پیدا میشوند که سعی میکنند ادعاهایی را برای ما به عنوان امور بدیهی معرفی نمایند که از نظر خودشان، با دلیل قطعی برای آنها ثابت شده است. چه بسیار مسائلی که برای زید بدیهی است و آنها را به راحتی میپذیرد در حالی برای عمرو به شدت پیچیده و غامض است و یا حتی ممکن است عمرو چیزی را که دقیقا در مقابل و نقیض مطلب زید است بدیهی بداند. این، همان منطق عقل و خرد در طول تجربیاتی است که در طول تاریخ از سر گذرانده است. پس تا زمانی که دست از تقلید فیلسوفان برنداریم – و لو با کنار گذاشتنِ بُعدِ عرفانیِ فلسفهی آنها – نه تنها به فیلسوفی ممتاز مبدل نمیشویم بلکه توان پژوهش فلسفی خود را نیز از دست میدهیم.