Get Mystery Box with random crypto!

افکار و آراء حیدر حب‌الله

Logo of telegram channel heidar_hobbollah — افکار و آراء حیدر حب‌الله ا
Logo of telegram channel heidar_hobbollah — افکار و آراء حیدر حب‌الله
Channel address: @heidar_hobbollah
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 520
Description from channel

کانال رسمی معرفی آثار و آراء شیخ حیدر حب‌الله
سایت:
Http://Hobbollah.com
یوتیوب:
https://www.youtube.com/user/hobbollahcom
توییتر:
https://twitter.com/haidarhobbollah?lang=ar
ارتباط:
@mahdavi_argmand
کانال عربی:
@haidarh

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2022-05-11 20:30:20 بررسی علم امام به مرگ خویش توسط سم و اقدام به شرب آن

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

سؤال:
گفته می‌شود که ائمه علیهم‌السلام علم حضوری دارند و علم ایشان به امور غیبی، از سنخ همین علم حضوری است و یکی از مصادیق علم حضوریِ ایشان – اگر این تعبیر درست باشد – آگاهی به مکان و زمان و کیفیت شهادتشان است. سوالی که در اینجا به ذهن می‌رسد این است که با آگاهی از زمان و مکان شهادت خویش، چگونه در آن مکان حاضر می‌شوند؟ آیا اینکار اقدام به هلاکتِ خویش (و به تعبیرِ دیگر، اقدام به خودکشی) نیست؟

جواب
این اشکال، هم قدیمی است و هم جدید. حتی در برخی از سوالهای اصحاب ائمه علیهم‌السلام نیز وارد شده است و برخی از علماء از همان زمان‌های قدیم، متعرض این اشکال شده اند. برای فهم موضوع به صورت روشمند و علمی، برخی از تقسیمات ساده را ارائه می‌کنم تا به حل این مشکل نزدیک شویم:

گاهی می‌گوییم انبیاء و ائمه علیهم‌السلام علم به امور غیبی ندارند و از مرگ خویش نیز آگاه نیستند؛ در این فرض، جایی برای سؤال شما باقی نمی‌ماند و اشکال شما مرتفع می‌شود.

گاهی می‌گوییم اینان، عالم به غیب و نیز عالم به موت خویش – زمان و مکان و کیفیت آن – هستند؛ در اینجا اقوال و آراء و فرضیه هایی یافت می‌شود که نتایج مختلفی را جلوی روی ما می‌گذارند. مهمترین این فرضیه‌ها را ذکر می‌کنیم تا متوجه شویم اشکال شما بر کدام یک از آنها وارد است و بر کدام یک، وارد نیست...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید

@heidar_hobbollah
296 views17:30
Open / Comment
2022-05-09 20:30:38 آیا نظریه غیبت حضرت مهدی عج، تاثیرات سلبی بر فعالیتهای سیاسی شیعیان داشته است؟

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش:
برخی می­گویند که مساله غیبت حضرت مهدی عج و ظهور ایشان، تأثیرات سلبی بر فعالیت­ سیاسی شیعیان جعفری داشته است و این امام خمینی (قدس سره) بود که مذهب را از رکود و رخوت نجات داد. در قبال این نظر چه موضعی دارید؟ آیا می­توانم ادعا کنم این ادعا با اینکه صحیح است ولی باعث نمی شود اصل تفکر غیبت را صحیح ندانیم؟ چون چه بسا افکار و اندیشه های صحیحی که پیامدهای سلبی اندکی دارند. مانند اینکه گفته می شود خداوند متعال، همه گناهان را می آمرزد ولی همین آموزه باعث شده برخی از مردم، توبه خویش را به تاخیر بیاندازند. آیا این رفتار ناصحیح از سوی مردم، اصلِ آن آموزه درباره پذیرش توبه توسط خداوند را زیر سوال می برد؟ از حضرت­عالی می­خواهم که مسئله را توضیح دهید.

پاسخ: مسئله امام مهدی – چه بگوییم قرن­ها از تولد ایشان می­گذرد و چه تولد او را به آینده موکول کنیم و همچنین با صرف نظر از کیفیت ظهور و شیوه حکم­رانی ایشان – هیچ ارتباطی با خیزش مردم یا – بر عکس – رکود و تنبلی و وارفتگی آنان ندارد. اصل این اندیشه با مساله نهضت و قیام در تنافی نیست. آنچه باعث می شود این مساله، مرتبط با انفعال عقل سیاسی در عصر غیبت مرتبط گردد – علاوه بر اسباب تاریخی و شرایط خارجی – دو عامل است:

عامل نخست: که یک عامل کلامی است یعنی همان تعریفی از مفهوم امامت که در گذشته میان متکلمان شیعه رواج داشته است. متکلمان شیعه، امام را رئیس دین و دنیای مردم می­دانستند و به همین دلیل می بینیم که در استدلال بر امامت و بر عصمت، بر این مساله تمرکز می کنند که شخصِ غیر معصوم و یا شخصی که از جانب خداوند، نصی بر امامت او نیست نمی تواند امام مسلمین باشد. در این مرحله از اجتهاد کلامی و هنگامی که امام، غایب است به طور طبیعی، عقل شیعی به این نتیجه می رسد که نمی توان نقش امام در اداره جامعه را – با تمام ابعاد وسیعش یعنی اداره سیاسی و اجتماعی و … – به شخص دیگری سپرد؛ زیرا چنین کاری در واقع نوعی تناقض است بین «نظریه امامت و ادله ی آن» و بین «تجربه‌ای که در عصر غیبت رخ خواهد داد».

در این دوره می­بینیم که علما از پذیرش مناصب و مسئولیت­هایی شانه خالی می­کردند که از نظر آن­ها وجود چنین مناصبی، دلیل بر ضرورت امامتِ معصوم بود. بنابراین تصدی­گری در شئون سیاست عمومی، تشکیل دولت و … را صرفا در دوران ظهور امام زمان موجه می­دانستند، از این جهت که طبق نظر آنان تصدی این مناصب، اساسا از وظایف، ویژگی­ها و دلایل وجود امام معصوم و همچنین نیاز به او است.

به مرور از نفوذ این عامل در تأثیر گذاری بر ابعاد سیاسی و اجتماعی شیعه، کاسته ­شد به ویژه در عصر اخباریان و صدراییان (از قرن یازدهم هجری)، که تغییر و تحول جدی در مفهوم امامت با استناد به برخی نصوص حدیثی موجود در کتاب شیعه رخ داد. مفهوم امامت در این دوره، بیشتر از آنکه متاثر از مفاهیمِ اجتماعی و اداری و سیاسی و دینی باشد تحت تأثیر مفاهیم وجودی قرار گرفت. از این پس، ضرورت امامت، منحصرا ناشی از ریاست دین و دنیا نبود، بلکه این منصب، اداره تکوینی عالَم را نیز فرا گرفت و نفس وجود امام برای قیامت تکوینی عالَم نیز ضروری تلقی گردید.

پیش از این هم سویه­هایی از این مفهوم جدید، در میان آثار متکلمان...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید

@heidar_hobbollah
286 views17:30
Open / Comment
2022-05-08 20:30:22 رویت حضرت مهدی و دوگانه دعوت علماء به سوی آن و تکذیب مدعیِ رویت

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

سؤال
شما حلی برای این مشکل دارید؟ عالمان دینی به ما می‌گویند اگر کسی چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله، مداومت بر عبادت و مواظبت بر تضرع و انابه داشته باشد و یا چهل شب جمعه در آن مسجد یا مسجد کوفه یا حائر حسینی به این کارها مشغول باشد و یا چهل شب از فلان شب در فلان مکان این کارها انجام شود می‌تواند به دیدار حضرت مهدی علیه السلام مشرف گردد. این کارها، در مکان‌ها فوق، بسیار شایع است. حال فرض کنید کسی این کارها و سختی‌ها را تحمل کند و به دیدار حضرت مهدی علیه السلام نائل آید و از ایشان هر چه خواست از مسائل دینی و … سؤال کند و ایشان جواب دهد؛ اگر این شخص به آنچه دیده و شنیده خبر دهد، فقهای ما فتوی به تکذیب وی می‌دهند و آنچه که مشاهده کرده و شنیده را حتی برای خودش حجت نمی‌دانند چه رسد به اینکه حجت باشد برای دیگران. چرا فقها بعد از اینکه وی را برای مشاهده‌ی حضرت مهدی علیه السلام تحریک کردند تکذیبش می‌کنند؟ آیا این، یک نوع دروغگویی و فریبکاری نیست؟ همچنین اگر این شخص، تشرف خود را علنی نکند باز هم مشاهده‌ی وی بر خودش حجت نیست و نمی‌تواند بر حسب فتاوای فقها، بر آن اعتماد کند. این تناقض را چگونه حل کنیم؟
جواب
چند مساله هست که باید از هم تفکیک شوند تا فهم و نتیجه گیری آسان گردد:

برای اینکه پرونده‌ی این بحث باز بماند باید فرض کنیم ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام در عصر غیبت ممکن است. در غیر این صورت اصل سؤال شما بی معنی خواهد بود. چه بسا برخی از علمایی که مدعیان رویت حضرت مهدی را تکذیب می‌کنند دلیل معتبری داشته باشند مبنی بر اینکه ملاقات با حضرت مهدی در عصر غیبت ممکن نیست. برخی از علما و فقها – حتی در میان معاصرین – هستند که چنین دیدگاهی دارند. پس آن کسی که شما را به سوی ملاقات با حضرت مهدی تشویق و تحریک کرده – چه بسا – غیر از کسی است که شما را در این ملاقات تکذیب می‌کند و به دوری از این مسائل فرامی خواند.

برای اثبات مجرب بودن راه‌هایی که در متن سؤال ذکر کردید نمی‌توان به ملاقات فلان عالم با حضرت مهدی علیه السلام آنهم به خاطر استفاده از همین راه‌ها استناد کرد. زیرا مجرد تحقق یک یا دو مورد از این ملاقات ها، به معنی این نیست که این راه ها، شرعاً و عقلاً شیوه‌های عمومی و قابل اعتمادی برای مشاهده هستند؛ چون احتمال خصوصی بودن این راه‌ها نیز وجود دارد.

برای اینکه راه‌های مذکور را بتوان به عنوان شیوه‌های مورد اعتماد جهت مشاهده‌ی حضرت مهدی علیه السلام معرفی نمود باید دلیل عقلی یا علمی یا شرعی از قرآن یا سنت معتبر و موثق داشته باشیم. لذا هر کسی شما را به سوی اعتماد بر این راه‌ها فراخواند حق دارید که از وی...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید

@heidar_hobbollah
291 viewsedited  17:30
Open / Comment
2022-05-07 20:31:08 چگونه عقل، اصالة الوجود را اثبات می کند وفلاسفه، اصالة الماهیة را برمی گزینند؟

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش:
چرا با وجود اینکه براهین عقلی اصالت وجود را اثبات می­کنند صدرالمتألهین مدت­ها از پیروان اصالت ماهیت بوده و پس از آن دوره و با کنار گذاشتن این ادعا، اصالت وجود را می­پذیرد؟ یا اینکه استادِ او چطور تا پایان عمر دست از اصالت ماهیت بر نمی­دارد؟ مشکل کجاست و چگونه می­توان آن را برطرف کرد؟ کدام یک از این دو ادعا حقیقت دارد؟

پاسخ:
وجود دلیل عقلی بر یک مطلب، به این معنی نیست که آن دلیل عقلی برای همه علماء نیز واضح و آشکار است. این دوگانه را تنها در فلسفه نمی­بینیم، بلکه در هر علمی آن را مشاهده می­کنیم. پس چه­چیزی باعث شده که چنین پرسشی به ذهن ما خطور کند؟ شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم که این نوع تربیت ما است که چنین پرسش­هایی را تولید می­کند. ما با این تصور و اندیشه رشد کرده­ایم که ممکن نیست برخی امور از چشمان علمای بزرگ ما پنهان بماند. این تربیت، صحیح نیست؛ ممکن است برخی از ادله، از چشم عالِم بزرگی مخفی بماند در حالی که شاگردان و یا محققین نوپا، متوجه آن ادله شده باشند. سرگذشت بسیاری از افکاری که تبدیل به نظریاتی بزرگ شده اند اینگونه بوده که افرادی ناشناس، آن افکار را مطرح کرده­اند که در زمان خودشان به سردی از آن­ها استقبال شد و علما هم به راحتی از کنار آن­ها عبور کردند و حتی صاحب­ آن فکر و ایده، به بی­سوادی متهم شده­ است. ولی با مرور زمان کسانی پیدا می شوند که اینگونه افکار را مورد توجه قرار داده و به یاری آنها می شتابند و آنها را زنده می کنند.

با توجه به مطالب فوق، چه اشکالی دارد که در ابتدا، ادله عقلیِ اصالت وجود نتوانسته باشد ملاصدرا را قانع کند ولی به تدریج متوجه خطای خود شده و بعدا این ادله را پذیرفته باشد؟ این نظریات، از امور بدیهی نیست که تمام انسان ها متوجه و ملتفت آنها باشند. البته، متأسفانه افرادی هم پیدا می­شوند که سعی می‌کنند ادعاهایی را برای ما به عنوان امور بدیهی معرفی نمایند که از نظر خودشان، با دلیل قطعی برای آنها ثابت شده است. چه بسیار مسائلی که برای زید بدیهی است و آن­ها را به راحتی می­پذیرد در حالی برای عمرو به شدت پیچیده و غامض است و یا حتی ممکن است عمرو چیزی را که دقیقا در مقابل و نقیض مطلب زید است بدیهی بداند. این، همان منطق عقل و خرد در طول تجربیاتی است که در طول تاریخ از سر گذرانده است. پس تا زمانی که دست از تقلید فیلسوفان برنداریم – و لو با کنار گذاشتنِ بُعدِ عرفانیِ فلسفه‌ی آنها – نه تنها به فیلسوفی ممتاز مبدل نمی­شویم بلکه توان پژوهش­ فلسفی خود را نیز از دست می­دهیم.

@heidar_hobbollah
284 views17:31
Open / Comment
2022-04-19 21:30:10 چگونه وسوسه اتفاق می­افتد؟ آیا شیطان، درون ما است؟

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش
به نظر شما این جمله که درون هر انسانی شیطانی است که او را وسوسه می­کند، چه معنایی می­تواند داشته باشد؟ آیا معنایش این است که درون من موجود دیگری وجود دارد که نامش شیطان است و افکار اشتباه و زشت را به من القا می­کند؟ آیا شیطان، در عالم دیگری مانند عالم مثال زندگی می­کند و تمام این فعالیت­های گسترده­اش در همان­جا اتفاق می­افتد؟ آیا می­توانیم وسوسه شیطان را اینطور تفسیر کنیم؟

پاسخ
واژه عربی وسوسه به معنای رساندن پنهانی یک اندیشه یا تصور به دیگری یا گمراه­کردن شخصی به صورت مخفیانه است و گویا نجوایی در گوش است. ما نمی­دانیم فرآیند تکوینی و نظام طبیعی وسوسه چگونه است. تنها چیزی که از متون دینی به دست می آید این است که شیطان می­تواند افکاری را در ذهن ما و امیالی را در روان ما برانگیزاند، و البته به این معنی نیست که شیطان درون ما لانه کرده است، بلکه ممکن است این موجود، بیرون ما باشد ولی قدرت این را دارد که تصوراتی را القا کند و امیال منحرفی را برانگیزاند.

لازم است به این نکته دوباره توجه کنیم که برخی از شیاطین، انسان­ها و جنیان هستند و پر واضح است که درون هر انسان، انسان دیگری نمی­تواند زندگی نمی­کند! خداوند تبارک و تعالی می­فرماید: « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ»[2] (انعام: 112) و می­فرماید: « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس»[3] (ناس: 4-6)

تاکنون صاحب­نظران، دربرابر پرسش از چیستی جن، دو پاسخ ارائه کرده­اند، پاسخ نخست از جانب برخی از متکلمان مسلمان و تعدادی از اندیشمندان هم­عصرما[4] مطرح شده است که طبق آن، جنیان موجوداتی جسمانی و لطیف هستند؛ پاسخ دوم را نیز صدرالدین شیرازی ارائه می­کند که ...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید

@heidar_hobbollah
389 views18:30
Open / Comment
2022-04-18 21:40:11 معنی بتریه چیست؟ آیا روایاتی که در ذم آن­ها وجود دارد صحیح هستند؟

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش
معنی بتریه چیست؟ روایتی با این مضمون پیرامون این فرقه وجود دارد که: «لو ان البتریة صف واحد ما بین المشرق و المغرب، ما اعز الله بهم دینا»[2]. اعتبار این روایت از حیث سندی و مضمونی چقدر است؟

پاسخ
در قرون نخست، مذهب زیدیه از چند فرقه تشکیل شده بود که برخی تعداد آن­ها را شش فرقه می­دانند ولی مهمترین و بارزترین آن­ها عبارت­اند از:

جارودیه، که به زیاد بن منذر ابو­جارود منتسب هستند.
سلیمانیه که نام دیگرشان جریریه است و به سلیمان بن جریر رقی منتسب هستند.
بُتَریه، آن طور که تصریح کرده­اند حرف باء در این واژه با صدای ضمه خوانده می­شود که منتسب به کثیرالنوا و حسن بن صالح هستند. سالم بن حفصه، حکم بن عتیبه، سلمة بن کهیل، هارون بن سعید العجلی، ابی المقدام ثابت بن هرمز الحداد، مهمترین چهره­های این فرقه زیدیه هستند.
بتری­ها تقدم علی علیه السلام را باور دارند و معتقدند که بعد از پیامبر خدا او بایستی خلافت را در دست می­گرفت و شکی ندارند که او برتر از ابوبکر و عمر بن خطاب است، ولی با این وجود اعتقاد دارند که خلافت ابوبکر و عمر صحیح بوده است و خود امام علی علیه السلام هم آن را تأیید کرده و با این قضیه کنار آمده­اند.

به همین دلیل بتریه را از نزدیک­ترین فرقه‌های زیدیه به....

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید.

@heidar_hobbollah
429 views18:40
Open / Comment
2022-04-12 22:00:33 تقلید در عقائد

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

سؤال:
نظر شما درباره‌ی تقلید در عقاید چیست؟ اگر تقلید در عقاید را تایید می‌کنید لطف کنید و دلایل و توجیهات خود را نیز بیان فرمایید و این اشکال را نیز در نظر داشته باشید که گفته می‌شود ما در امور شرعی تقلید می‌کنیم در حالی که یقین داریم این امور شرعی به خداوند متعال منتهی می‌شود ولی امور اعتقادی و تفصیلات آن، ضرورتا به خداوند متعال منتهی نمی‌شود. اگر شما این اشکال را قبول ندارید دلیل خود را بیان فرماید. با تشکر.

جواب:

اولا پاسخ به این سؤال، نیاز به بحث مفصلی دارد و پیشنهاد می‌کنم به امر پنجم از تنبیهات دلیل انسدادِ کتاب رسائل و فرائد الاصول نگاشته‌ی شیخ انصاری رجوع کنید؛ در عین حال به نظر من، تقلید در عقائد، واجب نیست بلکه حتی می‌توان گفت تقلید در عقاید اساسی و اصلی، بی معنی است مگر زمانی که قول و گفتار عالِمِ عقائد،[2] قانع کننده باشد. چون عقاید اساسی و اصلی – به حسب آنچه که قرآن کریم مطرح می‌کند – بر ایمان استوار است و ایمان، محصول و نتیجه‌ی تقلید از یک عالِمِ عقائدی بدون وجود تصدیق و ایمان در قلب نیست بلکه محصول همین تصدیقِ عمیق و اعتقاد است؛ و تقلید هم – فی حد نفسه و مطابق با معنای درست این کلمه – ایمان و تصدیق را به وجود نمی‌آورد؛ زیرا تقلید عبارت است از رجوع جاهل به عالم به گونه‌ای که برای جاهل، حتی بعد از تقلید، علمی حاصل نمی‌شود.

اما درباره‌ی تفصیلات و جزئیات عقائدی، اگر علم به آنها حاصل نشد دلیلی بر وجوب اعتقادِ به آنها و التزام تفصیلی به آنها وجود ندارد؛ از سوی دیگر نیز، طبق فرض، تقلید باعث نمی‌شود نسبت به موضوعی که مورد تقلید واقع شده علم پیدا کنیم؛ پس دلیلی نداریم که ثابت کند تقلید در این حالت واجب است. سیره‌ی عقلاء هم هنگامی الزام به رجوع جاهل به عالم می‌کند که در مرحله‌ی قبل، بر شخص جاهل، واجب شده باشد که به آنچه نمی‌داند عمل کند و چون جاهل، راهی برای عمل کردن از روی علم و آگاهی ندارد – چون جاهل است – این سیره وی را ملزم می‌کند (در صورتی که قصدِ احتیاط کردن نداشته باشد) به اهل خبره و متخصص رجوع کند. در مورد تفصیلات و جزئیات امور اعتقادی، دلیلی وجود ندارد که ثابت کند وصول و دستیابی به اینها به صورت تفصیلی – قطع نظر از وصول علمی و وصول احتمالی – واجب است. لذا جریان سیره و استناد به آن در این موارد بی معنی است. آنچه گفته شد اشکال در قلمرو و محدوده‌ی سیره نیست بلکه این نکته را توضیح می‌دهد که سیره در این موارد، موضوع ندارد. به همین دلیل است که می‌گوییم لازم نیست مردم وقتی مریض نیستند به پزشک مراجعه کنند. پس اول باید فرض شود که انسان، مریض است سپس فرض شود معالجه و درمان این بیماری واجب می‌باشد و پس از آن فرض شود که راهی برای علم به علاج این بیماری و نیز احتیاط در برابر این بیماری وجود ندارد تا پس از آن به این شخص بگوییم واجب است به طبیب رجوع کنی.

در رابطه با تفاصیل و جزئیات اعتقادی، علماء معتقدند قبل از علم به این تفاصیل و جزئیات، دلیلی وجود ندارد که انسان را ملزم به یادگیری آنها کند؛ تنها چیزی که وجود دارد این است که اگر انسان به این تفاصیل و جزئیات علم پیدا کرد باید اعتقاد به آنها داشته باشد. مثلا دلیلی نداریم که شناخت جزئیاتِ قیامت و اعتقاد تفصیلی به آنها را بر انسان واجب کند؛ به بیان دیگر، علم به این تفاصیل و جزئیات، از عقایدی نیست که یادگیری آنها واجب باشد؛ لذا وقتی نسبت به این جزئیات، آگاه نیستم لازم نیست تقلید کنم. به این نکته باید خوب دقت کرد؛ زیرا باعث شده افراد بسیاری اشتباه کنند؛ همان کسانی که برای اثبات لزوم تقلید در عقائد، به سیره‌ی عقلاء استناد کردند که به نظر من اشتباه و خطا است.

البته اعتقاد اجمالی به تفصیلات و جزئیاتِ عقائد واجب است؛ به این صورت که بگویم من به تمام تفصیلات و جزئیات قیامت که در قرآن و سنت آمده اجمالا..‌.

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید

@heidar_hobbollah
449 views19:00
Open / Comment
2022-04-11 22:00:51 مزاج ایرانی و غلو در تشیع و تکامل نظریه امامت!

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش:
مباحثی همچون عصمت مطلق یا علم مطلق امام یا ولایت تکوینی که از ظاهر قرآن کریم و فضای عمومی آن نمی­توانیم دلیلی در تأییدشان بیابیم، میان شیعیان رواج یافته است. نظر شما پیرامون این دیدگاه چیست که شیوع این موضوعات را متأثر از طبیعت و مزاج ایرانی می داند که از یک سو به شدت مشتاق مباحث پیچیده فلسفی است و از طرف دیگر میل روحی شدیدی به اسطوره­شناسی و مبالغه دارد؟ ادعا شده که این دیدگاه ها بعد از رواج تشیع در ایران، ظاهر شده اند.

پاسخ:
ما گاهی درباره دیدگاه رسمیِ کلام شیعه سخن می گوییم (متون کلامی) و گاهی درباره متون روایی (متون و نصوص حدیثی):

اگر قصد ما بررسی روایات این موضوع است، برای مثال در کتاب حدیثی اصول کافی مشاهده می­کنیم که روایاتی در تأیید هر دو نگاه وجو دارد و نمی­توانیم بگوییم که اصول کافی فقط تصویری غیر مبالغه­آمیز (طبق بیان شما) از مسئله امامت را ارائه کرده است؛ بلکه در این متون، شواهد و روایاتی می­یابیم که از هر دو طرف حمایت می­کند.
البته کتاب­هایی هستند که محتوایشان آکنده از مضامین عرفانی است؛ ولی به ­هیچ­ وجه معلوم نیست که این کتاب­ها با این نسخه و محتوایی که اکنون در دسترس ما هستند در آن زمان­ها هم وجود داشته­اند؛ از این جهت که در آن زمانها، نزاع سنگینی در این موضوع وجود داشت. به عنوان مثال در رابطه­ با کتاب بصائر الدرجات که یکی از کتاب­های مهم و اساسیِ در شکل گیری مفهومِ جدید امامت است مباحث و مناقشات بسیاری مطرح شده و پرسش اساسی در رابطه با این کتاب آن است که آیا همین نسخه­ای که در دسترس ما قرار دارد در گذشته هم وجود داشته است؟ زیرا آنطور که مطرح شده قدیمی ترین نسخه­ای از آن که دردسترس ما قرار دارد متعلق به قرن دهم هجری ( عصر صفوی است) است و علمای گذشته، این روایات را از کتاب بصائر نقل نکرده اند. به همین دلیل، من تنها به محتوای کتاب اصول کافی استناد کردم؛ چرا که نسبت آن روشن است و اگر کتابی چون بصائرالدرجات را هم در کنار امثال اصول کافی قرار دهیم میراثِ حدیثی ما در این زمینه بسیار گسترش خواهد یافت.

اما هنگامی که بخواهیم موضع رسمی شیعه (متون کلامی) را بررسی کنیم، با مراجعه به تاریخ می­توانیم رشد چشم­گیر این مقولات را از زمان صفویه به بعد ملاحظه کنیم. در این دوره اگر تعبیر درستی باشد، اکثریت جمعیتی شیعه از عرب به غیر عرب جابه­جا می­شود. شهید مطهری نیز – هنگام نقد این دیدگاه که شیعه ­ایرانی عکس العمل ایرانیان به حملات عمربن­خطاب به سرزمینشان است – به این مطلب اذعان می­کند؛ چرا که از نظر ایشان تا اواسط دوره صفوی، اکثر شیعیان فارس نبودند، و این اکثریت از این زمان شکل گرفته است[2].
پس چنانچه به کتب متکلمان شیعه­ که پیش از این دوره زندگی می­کردند مراجعه کنیم یعنی متکلمانی چون شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، حلبی، حمصی، علامه حلی، محقق حلی و… (حتی اگر از مکتب قدیم قم مانند اشعری، صدوق، ابن ولید و مکتب کلامی نوبختیان چشم پوشی کنیم) سیطره این فهمِ خاص از امامت را نمی­یابیم، بلکه در اندیشه کلامی آنان، امامت عبارت بود از نظامِ اداره زیست دنیوی در معاش، دین، تطبیق شریعت، حفظ اسلام و مسلمین و … .

منظور من این نیست که چنین مقولاتی اساسا وجود نداشته است؛ ولی هر فردی که به این کتب کلامی مراجعه نماید و به تعریف آن­ها از امامت در ده قرن اول هجری قمری توجه کند، فورا تفاوت در توصیفات، مفاهیم، آراء و فضای عمومی را درک می­کند. اما از دوره صفویه به بعد، همه چیز دگرگون می­شود، چرا که با مقایسه میان عرفان ابن عربی و آثاری که علمای شیعه در این چهار قرن به­جا گذاشته­اند، مشاهده می­کنیم که طبیعت صوفیانه و عرفانی به فضای کلامی شیعه تزریق شده است.

این پدیده می­تواند دلایل مختلفی داشته باشد و تحلیل­های بسیاری هم در این زمینه وجود دارد. با توجه به اینکه اکنون ممکن نیست تمامی این موارد را بررسی کنم، تنها دو تصویر مختلف در تحلیل این موضوع را ارائه خواهم کرد:

تصویر نخست: این جریان در قرن‌های نخستین هم وجود داشته است ولی به این دلیل که علم کلام امامیه متاثر از رویکردهای عقلیِ معتزله بود شاهدِ رشد این مقولات نیستیم و در نتیجه، تفسیرِ وجودی از امامت به نفع تفسیر دینی و مدیریتی از امامت، عقب نشینی کرد و این رخداد می­تواند ناهمخوانی متون حدیثی و متون کلامی را تا حدودی تفسیر کند. به همین دلیل می­بینیم که در آن زمان متکلمان شیعه با تکیه بر...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید.

@heidar_hobbollah
376 views19:00
Open / Comment
2022-04-10 22:00:50 منشأ خطا در جنیان و انسان

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش:
درگیری قوای باطنی انسان در موارد حُسن و قبح و اموری که بایستی انجام شوند و کارهایی که نباید انجام شوند، سبب اصلی خطاهای انسان است، حال منشأ خطای جنیان چیست؟

پاسخ:
آنطور که از متون دینی برداشت می­شود جنیان همانند انسانها، هم افراد صالح دارند و هم ناصالح؛ و به احتمال زیاد – با توجه به نصوص دینی- در این مساله نیز با ما تفاوتی نداشته باشند. برای اثبات این ادعا، به روش دیگری جز جمع آوری شواهد از متون دینی دسترسی ندارم.

ماجرای آدم و ابلیس بر این مطلب دلالت دارد که ابلیس – که از جنیان به شمار می­رود- گرفتار همان اشتباهاتی شد که انسان گرفتار آن­ها می­شود. برای مثال او باور کرده بود که آتش برتر از خاک است، خود را برتر و مقدم می­دانست، به انسان حسادت می­کرد و … . پس متون قرآنی به ما نشان می­دهند در مساله خطا و انحراف و هدایت، جنیان نیز مخلوقاتی شبیه ما هستند.

حتی هنگامی که قرآن از جنیانی سخن می­گوید که به تلاوت قرآن توسط پیامبر ما صل الله علیه و آله گوش می­دادند، در ادامه توضیح می­دهد که آن­ها نیز مانند ما از این آیات بسیار متأثر می­شدند، به سوی قوم خود باز می­گشتند و در مورد شنیده­هایشان سخن می­گفتند، بدون اینکه قرآن به تفاوت­های آن­ها با ما در این امر اشاره­ای داشته باشد. همچنین سوره جن اوضاع جنیان را مانند اوضاع و حالات ما تبیین می­کند، مانند اینکه میان آن­ها افرادی کودن و کم عقل وجود دارد، ، برای آن­ها حق و باطل، خلط می­شود و نمی­توانند حق را تشخیص دهند، عده­ای از آنان باور نمی­کنند که قیامتی در پیش است و اینکه میان آن­ها هم افرادی ظالم زندگی می­کنند و هم افرادی عادل.

به همین ترتیب داستان حضرت سلیمان هم به ما نشان می­دهد که جنیان نیز با ظواهر امور سر­و­کار دارند و در نتیجه مانند انسان اشتباه می­کنند، برای مثال با اینکه حضرت سلیمان بر روی تخت خود از دنیا رفته بود آن­ها نفهمیدند تا آن که از طریق دابة الارض (موریانه) متوجه شدند.

در کنار همه این­ها می­بینیم که مخاطب آیات قرآنی، هم انسان­ها هستند و هم جنیان و بدون هیچ تفاوتی برای هر دو طیف از موجودات هم از پاداش سخن می­گوید و هم از مجازات، هم از ستایش و هم از تقبیح، که همه اینها به ما نشان می دهد آن­ها امت­هایی شبیه به ما هستند. به این آیات دقت کنید:

«وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدينَ فيها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكيمٌ عَليم وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمينَ بَعْضاً بِما كانُوا يَكْسِبُون يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي‏ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى‏ أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرين»[2] (انعام: 128-130) بنابراین جنیان و انسان ویژگی­هایشان برابر است، به یکدیگر گوش می­دهند، زندگی در دنیا آن­ها را نیز فریب می­دهد، خداوند آن­ها را هم می­ترساند و به آن­ها هشدار می­دهد و تمام این مطالب تشابه شدید انسان و جنیان را در عوارض نفسانی، روحی و سلوکی نشان می­دهد.

اینکه در قرآن از حور العینی سخن به میان می­آید که دست انسان­ها و جنیان[3] به آن­ها نرسیده است تا حدودی نشان می دهد حتی امیال غریزی آنها مانند انسان است؛ و این باعث می­شود هر دو را از یک زاویه مشاهده کنیم. افزون بر همه این موارد شواهد قرآنی دیگری نیز وجود دارد که شباهت میان انسانها و جنیان را نشان می­دهد.

با این­همه نمی­توانیم به شکلی قطعی ماهیت ساختار جسمی و روحی آن­ها را کشف کنیم و به جوهر و ذات آن­ها راه یابیم. این­ها فقط معیارهایی بودند که تشابهات میان آن­ها و انسان­ را در نمودهای عقلی، سلوکی و روانی نشان می­دادند. این شباهت­ها آن­جا به اوج خود می­رسد که بگوییم جنیان آفریده­هایی مادی هستند و مجرد از ماده نیستند و نهایتا از ماده­ای تشکیل شده­اند که بدون ابزار قابل مشاهده نبوده و با حواس ظاهری نمی­توانیم آنها را درک کنیم که عده­ای از فیلسوفان، متکلمان، مفسران و پژوهشگران نیز همین نظر را دارند.

در این مختصر بیش از این نمی­گنجید و تفصیل بحث محل دیگری را می­طلبد.

@heidar_hobbollah
269 views19:00
Open / Comment
2022-04-09 22:00:43 تاملی در گزاره‌ی «معجزه اثبات نمی­کند که پیامبر از جانب خداوند مبعوث شده است»

تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش:
دلایل پیامبریِ پیامبران به واسطه معجزات، تنها اثبات می­کند که در پس این معجزه‌ها موجود برتری وجود دارد ولی ضرورتا به این نتیجه نمی­انجامد که آن موجود، همان خالق و صانعی است که الله نام دارد. چگونه می توان اثبات کرد خداوند سبحان همانی است که پیامبری را فرستاده است و معجزه­ای را در اختیار او قرار داده است؟

پاسخ:
اگر به فرایندی که متکلمان مسلمان برای اثبات بعثت پیامبران از طریق معجزه به آن اتکا می­کنند بیاندیشیم، می­یابیم که این فرایند بر این فرض استوار است که میان معجزه و وجود خداوندی که صاحب معجزه را فرستاده، رابطه­ای منطقی وجود دارد. یکی از دلایلی که برای اثبات این رابطه­ منطقی به کار می­گیرند این است که اگر معجزه­ای در اختیار شخصی قرار بگیرد که واقعا پیامبر نیست مردم به گمراهی کشیده می‌شوند؛ زیرا از نظر آنان چنین عملی از دست یک انسان بر نمی­آید و در نتیجه عقل نظری و عملی، آنان را – به گونه­ای منطقی و واقعی- به این اندیشه وامی­دارد که معجزه در دستان این فرد محقق نمی­شود مگر اینکه خداوند این امکان را برایش فراهم کرده باشد. به هر حال این معجزه به عنوان یک دلیل به مردم ارائه شده است. بنابراین با این دلیل در دادگاه عدل الهی حجت خواهند داشت.

طبق این ارتباط منطقی که متکلمان مسلمان آن را پذیرفته­اند – که خود، مبتنی بر این اصل است که به هیچ وجه کار زشتی از خداوند سر نمی­زند و تحریک مردم به بی­راهه یکی از همین اعمال زشت به حساب می­آید… – طبق این قاعده، دیگر فرقی نمی­کند که خود خداوند این معجزه را در اختیار این فرد (که پیامبر نیست) قرار داده باشد یا اینکه به یکی از مخلوقات خود، اجازه دهد که این معجزه را در اختیار چنین شخصی قرار دهد؛ چرا که بنا بر هر دو فرض –چه اینکه خود خداوند این معجزه را در اختیار شخص مذکور قرار داده باشد یا به مخلوقی از مخلوقات خود، این تمکن و اجازه را بدهد که به آن شخص، قدرت خارق‌العاده­‌ی معجزه را بدهد- کسانی را که از این فرایند خبر نداشته­اند فریب داده و آن­ها را از نظر منطقی به بیراهه کشانده است (لطفا به این کلمه­ منطقی توجه کنید). به عبارت دیگر گمراهی آن­ها منطقی و حاصل عقل سلیم نظری و عملی آنها است البته که در کنار این عقل، فطرت اصیل آنان نیز که خداوند به آن­ها بخشیده است و از طریق آن با انسانها به قضاوت می نشیند نیز چنین نتیجه ای را به دنبال خواهد داشت؛ به این دلیل که خواهند گفت در هر صورت این خداوند است که چنین امکانی را برای مدعی نبوت فراهم کرده است و فرقی نمی کند...

ادامه‌ی پاسخ را از اینجا بخوانید.

@heidar_hobbollah
273 views19:00
Open / Comment