🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

آیا طالبان سبب شد آمریکا از افغانستان خارج شود؟ کانون‌های خصوص | عبدالله شهبازی

آیا طالبان سبب شد آمریکا از افغانستان خارج شود؟
کانون‌های خصوصی، بودجه نظامی آمریکا و طالبان

قسمت دوم

از مه ۱۹۸۸ خروج ارتش شوروی از افغانستان آغاز شد و در فوریه ۱۹۸۹ به پایان رسید. در این زمان اتحاد شوروی درگیر تشدید بحران درونی بود که در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ به انحلال آن انجامید ولی کمک‌های مالی و غذایی و تجهیزاتی جمهوری روسیه به حکومت حزب دمکراتیک خلق، به رهبری دکتر محمد نجیب‌الله، ادامه یافت. در ژانویه ۱۹۹۲ دولت یلتسین در روسیه این کمک‌ها را قطع کرد و نیروی هوایی افغانستان به دلیل فقدان سوخت توان مقابله با حملات «مجاهدین» را از دست داد و دولت نجیب‌الله فروپاشید.

طبق طرح سازمان ملل، که مورد پذیرش نجیب‌الله بود، قرار بود برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت سیاسی در کابل دولت انتقالی تشکیل شود ولی دستجات «مجاهدین»، به فرماندهی احمد شاه مسعود و عبدالرشید دوستم، از ژنرال‌های حکومت نجیب‌الله که اخیراً فرصت‌طلبانه به «مجاهدین» پیوسته بود،‌ و سایرین در آوریل ۱۹۹۲ کابل را تصرف کردند. از این زمان جنگ میان «مجاهدین» بر سر کابل آغاز شد که چهار سال و چهار ماه به درازا کشید و سرانجام به تسلط طالبان بر کابل انجامید.

طالبان در سپتامبر ١٩٩۴ تأسیس شد و در کوران جنگ قدرت میان دستجات «مجاهدین»، با حمایت گسترده سرویس آی. اس. آی. پاکستان، در سپتامبر ١٩٩۶ کابل را به تصرف درآورد و حکومت خود را در افغانستان مستقر کرد. در پی حادثه ١١ سپتامبر ٢٠٠١، طالبان به همدستی با القاعده متهم شد؛ از اکتبر افغانستان مورد حمله آمریکا و متحدانش قرار گرفت و تا اوایل دسامبر ٢٠٠١ به سلطه طالبان بر آخرین شهر تحت حاکمیتش، قندهار، پایان داده شد. این شروع حضور نظامی بیست ساله آمریکا در افغانستان است.

در سال ۲۰۰۱ آمریکا به افغانستان لشکرکشی نکرد تا این کشور را ضمیمه خاک خود یا مستعمره خود کند. تهاجم نظامی به افغانستان، و عراق، با اهداف مالی رخ داد و پس از دستیابی به حداکثر نتایج مطلوب، به سود کانون‌ها و کمپانی‌های ذینفع، در زمانی که پس از تأخیرهای مکرر تداوم بیشتر جنگ ممکن نبود به پایان رسید. از این منظر، جنگ بیست ساله افغانستان پروژه‌ای موفق و سودآور بود.

سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بجز در مقاطع اولیه تاریخ آن، جنگ با سرخپوستان و تصرف سرزمین‌های آنان و جنگ با مکزیک (۱۸۴۶- ۱۸۴۸)، که به انضمام کالیفرنیا و تکزاس و نیومکزیکو و یوتا و نوادا و آریزونا و کلرادوی غربی به ایالات متحده انجامید، و برخی موارد دیگر، بطور عمده «توسعه‌طلبی سرزمینی» یا «استعمار کلاسیک» نبود؛ «امپریالیستی» بود. تأکید کنم که «امپریالیسم» ساخته مارکسیسم نیست بلکه مفهومی است متعلق به سده نوزدهم میلادی که در سیاست بریتانیا رایج شد و سپس جان اتکینسون هابسون، اقتصاددان انگلیسی، در کتاب تأثیرگذار خود (۱۹۰۲)‌ برای توصیف سیاست‌ جهانگستری دولت‌های کاپیتالیستی غرب به کار گرفت و بعد کسانی چون رزا لوکزامبورگ (۱۹۱۳) و کائوتسکی (۱۹۱۴) و لنین (۱۹۱۷) ایده هابسون را اخذ کرده و تأویل مارکسیستی خود را از امپریالیسم ارائه دادند.

سیاست‌ امپریالیستی معطوف به کسب سود مالی است، به شکل‌های مختلف، و متفاوت است با توسعه‌طلبی سرزمینی که در پی منضم کردن سرزمین‌های بطور عمده همجوار است، مانند توسعه‌طلبی روسیه تزاری در شرق یا گسترش عثمانی تا قلب اروپا، و استعمار کلاسیک اروپایی (مدل اسپانیا و پرتغال و هلند و بریتانیا و فرانسه و سایرین).

@abdollahshahbazi