🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

روباه و صیاد دید صیادی به ره روباه ر | اشعار علی عمرانی (فاخر)

روباه و صیاد

دید صیادی به ره روباه را
بست بر رویش تمام‌ راه را

خسته اش کردو به تنگ انداختش
دام‌ بنهاد و به چنگ انداختش

گفت ، ای مکار دزد نابکار
بی خبر بودی ز رسم روزگار

یاد داری یک زمان در این مسیر
با چه حیلت بردی از زاغک پنیر ؟

شهد بر کامت کنم مانند زهر
حلقه آویزت کنم میدان شهر

گفت ، صیاد این قضاوت ها چرا
وقتی آگه نیستی از ماجرا

من ز تو پرسم مگر زاغ و زغن
در میان آشیان دارد لبن !؟

من ز تو پرسم که زاغ بی وجود
طعمه اش را از کجا آورده بود؟

مال دزدی بود بی شک آن پنیر
برد زاغ از سفره ی چوپان پیر

من پنیر از او ستاندم با زبان
تا برم بر سفره ی مرد شبان

هیچگاه از خود نپرسید آن دبیر
کی غذای روبهان باشد پنیر

مظهر تدبیر وهوش و راه حل
شد نماد حیله و مکر و دغل

گر چه کار زشت دل آزردن است
بدتر از آن مال مردم خوردن است

گر سزای من بود اینسان گران
وای بر حال دل غارتگران


علی عمرانی (فاخر)

۱۴۰۰/۵/۲۰

@ashaar_ali_omraniلینک کانال