2022-01-03 15:04:05
ضیافت
شبی همراه یاران صمیمی
به مهمانی یاری رفته بودیم
همه خندان به باغ این ضیافت
چو گل های بهاری رفته بودیم
چو کدبانو سکوت کودکان دید
به فکرچاره شد آنگاه برخاست
سپس با چند تا اسباب بازی
گروه کودکان را نیز آراست
به یکدم کودکان خشنودو خندان
لبان را بر تشکر باز کردند
و بازی های شهر کودکی را
کنار یکدگر آغاز کردند
در آن آغاز بازی های شیرین
مثال موم با هم نرم بودند
برادر وار و یکرنگ و صمیمی
کنار یکدگر سرگرم بودند
یکی از کودکان ناگاه چشمش
به ماشین کوکی خوشرنگ افتاد
و چون ماشین به دست دیگری بود
میان آن دو کودک جنگ افتاد
در این هنگام طفل سومین هم
مثال شعله ی آتش فشان ها
به چالاکی ز جای خویشتن جست
گرفت از ماکت آپارتمان ها
سپس بالا گرفت آن جنگ و دعوا
بسی فریاد و بس غوغا به پا شد
و آن یکرنگی و عشق و صداقت
سر ماشین و ماکت بر فنا شد
گهی بد گفتن و گه بد شنیدن
گهی فحاشی و گه مشت وسیلی
یکی را خون دندان گشت جاری
یکی را زیر چشمان گشت نیلی
به تدبیر میانجی های مجلس
نزاع کودکان آرامتر شد
و هر یک با دلی پر بغض و کینه زکنجی در غم خود غوطهور شد
پس ازاندک زمانی چشم طفلان
که مثل رهگذاران خسته می شد
به روی جلوه ی اسباب بازی
زمانی باز و آنگه بسته می شد
همان جمعی که چندین لحظه ی پیش
اسیر ماکت و اسباب بودند
کمی آن سو تر از اسباب و ماکت
دهن باز و همه در خواب بودند
چه زیبا بود آن شب آن ضیافت
اگر دست از علائق می کشیدند
نه از آن میوه های ناب خوردند
نه (فاخر)طعم شیرینی چشیدند
علی عمرانی (فاخر )
۸۲/۱۰/۱۵
لینک کانال @ashaar_ali_omrani
832 views12:04