جایگاهِ #داد و #مدارا در حکمرانی ایرانی رشتهتوییتی از آرش | دیپلماسی
جایگاهِ #داد و #مدارا در حکمرانی ایرانی
رشتهتوییتی از آرش رئیسینژاد، دانشآموختهی دکترای روابط بینالملل
بنیان هنجاری ایران بر دو ستون استوار است: داد و مدارا
این دو ستون کیفیت و چگونگی فرمانروایی در تمدنِ ایرانی را نشان میدهد. بدون درک این دو ستون نمیتوان کلان استراتژی نوینی در ایران را تدوین، طراحی و و راهاندازی کرد. در واقع، پیشبرد هر سیاستی نیازمند تکیه بر این دو معیار است.
داد، ستونِ نخستِ سامانِ سیاسی ایران است که میتوان در چهره فرمانروایان آرمانی یافت. ویژگی بارز فرمانروایان آرمانیِ اسطورهای فریدون و کیخسرو، دادگری است. آوازه سه فرمانروای آرمانی تاریخی، کوروش بزرگ، داریوش بزرگ و خسرو انوشیروان ریشه در حکمرانی دادگرانه دارد تا پیروزیهای نظامی.
پس یکی از ریشههای تداومِ چیرگی ایران بر جهان را باید در دادگری ایرانی دید. مقام امام نخستِ شیعیان که فرمانروای مذهبی آرمانی در حافظهی ایرانی است، نیز نه فتوحات دورانِ خلافتِ کوتاهش بلکه شیوهی حکمرانی عادلانه وی بود. حتی شاهنامه فردوسی، مهمترین متن ایرانی، نیز حماسهی داد نامیده میشود.
نبوغ نظامی نادر شاه افشار، واپسین فاتحِ بزرگ آسیا، ستودنی است، چرا که ایران را نجات داد. اما مردم، نظامیگری او را نپذیرفتند. برعکس، دادگریِ کریمخان زند را که بر همهی ایران فرمان نمیراند، میستایند. پس ویژگی آرمانی فرمانروای ایرانی نه پیروزیهای نظامی و جهانگشایی، بلکه دادگری است.
مدارا، ستون دوم هنجاری ایران است. کوروش بزرگ با مدارا توانست حکومتی جهانی بر فراز تمدنهای درخشان بابل، مصر، لیدیه و آشور بنا نهد. منشور حقوق بشر کوروش نمود و نمادِ مدارا و حافظ حقوق ملل مغلوب است. مدارا بود که کثرتِ مردمانی با فرهنگ و ادیان گوناگون را ذیل وحدت ایرانی گرد همآورد.
مدارا در نیمهی دوم هخامنشیان به تدریج به کناری گذاشته شد تا آنکه کشور با هجوم اسکندر فرو پاشید. اشکانیان مدارا را در فرمانروایی ۴۷۱ ساله خود در پیش گرفتند. ساسانیان اما با ادیانِ غیر زرتشتی کمتر مدارا کردند. مانی و مزدک کشته شده و مسیحیان تا زمان پذیرشِ کلیسای نسطوری زیر ضرب بودند.
پس از اسلام نیز مدارا هر گاه مجال مییافت، بر غنای تمدن ایران میافزود. سامانیان و دیلمیان (بوییان و زیاریان) مدارا را در پیش گرفتند و رنسانس ایرانی در همین دوران بود. مدارا اما اندکاندک به فراموشی سپرده شد و تحجر جایگزین آن گشت تا بدان جا که هر اندیشهی نوینی با انگِ بددینی روبهرو شد.
اهمیتِ داد، بدین معناست که نهاد قضایی و نه نهاد قانونگذاری و اجرایی، رُکنِ هنجاری دولتِ ایرانی است. چرا که مسئول دادپراکنی و پاسداشتِ داد است.
اهمیت مدارا نیز به این مسئله اشاره دارد که سیاستهای یکسانساز در ایران شکست میخورد و مدارا نسبت به کثرتِ شیوهی زندگی، امری گریزناپذیر است!
داد و مدارا، نگهدارندهی ویژگی بنیادینِ وحدت در عین کثرتِ ایران هستند. بدون این دو نمیتوان تنوعِ اندیشه و شیوه زندگی در متنِ تمدن ایران را پذیرفت. برعکس، بیداد و تحجر ویرانکنندهی سامان سیاسی کشور هستند. درخشش تمدن ایرانی همزمان با فرمانروایانی بودند که از بیداد و تحجر دوری گُزیدند.
نگهداشت امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی ایران بدون قوی شدن امکان ندارد؛ شرط قوی شدن پایدار اما تقویت رابطه دولت و ملت است. بنیان این رابطه نیز باید با داد و مدارا سازگار باشد. پس بر فرمانروای ایرانی است که داد گستراند و مدارا پیشه سازد. این همه را پنج سال پیش در [مجله] سیاستنامه گفته بودم./ایران دل T.me/bestdiplomacy