به جای مانده در من بوسههای خفن و یک معلم روسی که هی گشت میزن | بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن)
به جای مانده در من بوسههای خفن
و یک معلم روسی که هی گشت میزند و وید میزند و از سرور غمگینتر است
به جای مانده در من مواردِ کیهانی ضایع
و تو
خواهر همه را گاییده در اردیبهشت هر سال
به من بگو زندگیات را در آسمان از سر گرفتهای
بگو که فرماندهی کرانهها را گرفتهای برای خودت
بگو که تخمهای خورشید تنها و بیانتهاست
ای دالان دور و دراز
ای به جای مانده در شب، انگار که دودول بهمن کوتاه
بگو با صد نفر نشستهای بر خوراک بندری و آروغ پی آوغ و رؤیا پی رؤیا
بگو بگو
بگو که قبرت آستین بلندی دارد
بگو که دستهات سوراخ کرده روحِ زمین را
بگو و خودت را بچپان توی بغلم
ای شفاف و درخشان
ای بطری نیشکرِ ارزان
ای خوشنویزترین دوستِ از راه دورم
ای مارشال
بیا
برای بار آخر بیا
دور بزن دور برگردانِ اول همت را و توی اولین کوچهی قصر الدشت بپیچ توی قلب گلابیشکلم
بنشین روی دو کوسن نارنجی
بنشین روی دو پام
بنشین توی دامن شیپوریام
روی مخارجِ روزانهی سنگین
اصلاً بنشین روی سرنگهام و بگو
بگو که پیش میآید
پیش میآید آدم بال دربیاورد
سبیل دربیاورد
دم دربیاورد و خودش را زیادتر از معمول به گا بدهد
پیش میآید آدم بو بدهد
بویِ دزفول / بوی مورچهی مرده/ بوی مرگ
بگو پیش میآید آدم وا بدهد
توی مهمانی /توی دوستی /توی جاهای قلمبه سلمبه/ اصلاً توی خودش
ای دراگ پرورده در شهر حشریام
بترسانم از این وضع بترسانم
قِلَم بده تا پایین گتنهات قِلَم بده و ولم کن
نامه بنویس و ولم کن
از سحابی باریک نامه بنویس
بنویس که مردهای و تمام شدهای و رفتهای به درک
به خندانترین ما
به لرزانترین ما
به دریاها اتوبوسها اسبها هم بنویس
به مادر همهی ما بنویس
بگو که پیش میآید
#سوده_نگین_تاج
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa