🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

مادر: چی می‌خوای بگی...؟ می‌خوای بگی اون دیگه برنمی‌گرده؟ جیم | نشر بیدگل

مادر: چی می‌خوای بگی...؟ می‌خوای بگی اون دیگه برنمی‌گرده؟

جیم: اوه، نه. اون برمی‌گرده. همۀ ما برمی‌گردیم، کِیت. این‌جور انقلاب‌های کوچک خصوصی همیشه خاموش می‌شن. همیشه آشتی برقرار می‌شه. می‌شه گفت به‌تعبیری فرنک راست می‌گه —هر آدمی ستاره‌ای داره. ستارۀ صداقتش. تمام عمرت به لاس زدن با اون می‌گذره، ولی وقتی خاموش شد، دیگه دوباره روشن‌بشو نیست. من فکر نمی‌کنم خیلی دور رفته باشه. اون احتمالاً فقط خواسته وقتی شاهد خاموش‌شدن ستاره‌شه تنها باشه.

مادر: هرچقدر طول می‌کشه بکشه، فقط برگرده.

جیم: ای کاش برنگرده، کِیت. یه سال من همین‌طوری گذاشتم رفتم، رفتم نیواورلئان؛ دو ماه با شیر و موز سر کردم و روی یه بیماری تحقیق کردم. عالی بود. بعد خانم اومد، گریه کرد. من باهاش برگشتم خونه. حالا توُ تاریکیِ معمولی‌بودن دارم زندگی می‌کنم. نمی‌تونم خودم رو پیدا کنم؛ حتی گاهی مواقع به‌سختی یادم می‌آد که می‌خواستم چی بشم.

| همۀ پسران من | آرتور میلر | حسن ملکی | چاپ دوم ۱۴۰۰ | ۱۳۳ صفحه | ۴۲۰۰۰ تومان |

تصویر: اجرای همۀ پسران من، خانۀ تئاتر ناتینگهام