🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

فلسفه چیست و چرا اهمیت دارد؟ بخش یازدهم، قسمت ششم. ادامه از ق | اندیشیدن

فلسفه چیست و چرا اهمیت دارد؟ بخش یازدهم، قسمت ششم.
ادامه از قسمت پنجم.
بهترین راه برای کسب دانش چیست؟

ولی کانت هنگامی که دریافت فرقی مابین پدیدار (phenomena) (آنچه که در ذهن آشکار میشود) و شیئی فی نفسه (آنچه که به صورت عینی موجود است noumena ) وجود دارد، شکاکیت دیگری را برانگیخت.
جهان اشیای فی نفسه جهانی است به واقع وجود دارد که کاملا مستقل از ادراک ما است. جهان ‌پدیدارها جهانی است که به ازطریق حس های چندگانه ما ادراک می‌شوند. کانت می‌گوید که ما جهان پدیدارها را به خوبی می‌شناسیم. ولی هیچگاه قادر به شناخت جهان اشیای فی نفسه نیستیم. ما هیچگاه نمیتوانیم به واقعیات جهان فی نفسه به صورتی مستقل از حس های چندگانه خود پی ببریم. به این ترتیب که ما به جهان فی نفسه نگاه میکنیم بطوریکه به نظر می‌رسد آنرا از طریق عینکی رنگی به چشم داریم درک میکنیم؛ چیزی که بخش مهمی از ساختمان حس های چندگانه ما می‌باشد. به قول کانت مغز ما هنگام ادراک جهان خارج اشیای درک شده را دسته بندی میکند. هر چیزی را که ما تجربه میکنیم در یک دسته بندی خاص ادراک قرار می‌دهد.
این دسته بندی ها به قرار زیر هستند:
۱- کمیت: مانند واحد بودن، جمع بودن، تمامیت داشتن.
۲- کیفیت: مانند واقعیت، نفی، محدودیت.
۳- ارتباط: مانند ذاتی بودن، زیست، علت و معلول، اجتماع.
۴- قید: مانند امکان و عدم امکان، وجود و عدم وجود، ضرورت و احتمال ویا شرطی بودن.
ادراک ما از جهان خارج از طریق این دسته بندی ها آنچنان است که جهان این گونه به نظر ما می‌رسد. در حالیکه جهان بدین گونه که به نظر ما می‌رسد نیست. همچنانکه با زدن یک عینک سبز رنگ به چشم، جهان به نظر سبز می‌آید در حالیکه چنین نیست، دسته بندی هائی که در بالا ذکر شد نیز جهان را به نوع دیگری بر ما پدیدار میکند. کانت می‌گوید حقیقتِ جهان هستی هیچگاه در دسترس ما نیست.

واکنش های مختلفی در طول سال‌های متمادی به این نظر کانت شده است. یکی از مهم‌ترین آنها، که مثال هائی هم راجع به آن زده شده است، این است که نشان می‌دهد تجربه ما مطابق آنگونه که جهان کار میکند نیست. به عنوان مثال ایده حرارت چیزی که ما از طریق لامسه احساس میکنیم، با چیزی که باعث آن میشود نیست. زیرا حرارت نتیجه حرکات ملکولی است. میدانیم که درک سختی یک جسم، مطابق آنچه که در یک جسم وجود دارد نیست. در صد بسیار بالائی از یک جسم فضائی خالی است. حتی ممکن است گفته شود که مکانیک کوانتم ثابت میکند که دسته بندی ها ذکر شده، ما را مجبور به ادراک جهان از نوعی میکند که مطابق آنچه که جهان کار میکند نباشد. گو اینکه میدانیم ماده در اساس چیزی جز تابع موج شرودینگر نیست، و اینکه اتم ها نمی‌توانند دارای مکانی دقیق و هم هنگام دارای ممنتوم (تکانه ؟) دقیقی باشند ( اصل عدم قطعیت هایزنبرگ )، به این نتیجه میرسیم که جهان به طریقی که ما آنرا ادراک میکنیم کار نمیکند.
اگر ما جهان را تنها از طریق تجربه درک میکنیم و میشناسیم و نیز اینکه تجربه ما نشان نمیدهد که جهان به چه طریقی کار میکند، از کجا میدانیم که حرارت نتیجه حرکات ملکولی است؟ و نیز اجسام سخت تقریبا فضائی خالی هستند؟ و ماده چیزی جز تابع موجی بیش نیست؟ ما این ها میدانیم زیرا علم به ما این را می‌گوید. توانائی علم در این است که تجربه گرایان، منطقیون و کسانی که به عقاید کانت باور دارند در باره علم توافق دارند؛ که تجربیات ما از جهان دقیق نیستند؛ که این تجربیات می‌توانند ما را گمراه کنند و می‌توانند به نتایج اشتباه منجر شوند.

ادامه دارد...

کانال اندیشیدن.

https://t.me/darmoeedmohseni

.