🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

اندیشیدن

Logo of telegram channel darmoeedmohseni — اندیشیدن ا
Logo of telegram channel darmoeedmohseni — اندیشیدن
Channel address: @darmoeedmohseni
Categories: Uncategorized
Language: Not set
Subscribers: 1.22K

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 3

2021-05-15 05:22:57 فلسفه چیست و چرا اهمیت دارد. بخش دهم، قسمت هفتم

آیا دانش امکان پذیر است؟

دکارت میگوید که میداند و واضح است که چیزی که کمال کمتری دارد نمیتواند چیزی را که از درجه کمال بالاتری برخوردار است را خلق کند. او چگونه به چنین نتیجه ای رسیده است؟
نیز اینکه وجود خداوند تنها دلیل برای اینکه او ایده خداوند را در ذهن خود داشته باشد نمیتواند باشد.

اول اینکه میشود به چنین ایده ای با نگاه کردن به جهان رسید. ما میتوانیم ایده راجع به وجود خداوند را از نگاه به موجودات مختلفی با درجات کم و یا بیشتری از کمال و اینکه آنها را در این درجات رده بندی کنیم تا اینکه به ایده ای دست یابیم که بگوئیم کمال مطلق است رسید.

دیگر اینکه ایده وجود کامل مطلق کاملتر از وجود او نیست. دکارت خلطی مابین ایده وجود کامل و ابژه وجود کامل میکند.
ایده یک وجود کامل مطلق، منطبق بر یک وجود کامل مطلق عینیت یافته نیست. یک وجود کامل مطلق از دکارت کاملتر است ولی ایده (سوژه) یک وجود مطلق تنها در ذهن وجود دارد. یک وجود کامل مطلق قادر به انجام هر کاری است ولی ایده یک وجود مطلق قادر به انجام هیچ کاری نیست.
حتی اگر دکارت در حال دیدن رویا میبود قادر به خلق چنین ایده ای نیز در ذهن خود می‌شد.
به نظر می‌رسد که ما با این ایده دکارت دچار مساله ای هستیم. مطابق این ایده تنها چیزی را که میدانیم دانستن این مقوله هست که خود وجود داریم. حتی نمیتوانیم بدانیم که اشخاص دیگری نیز وجود دارند. تنها چیزی که من میدانم این است که من وجود دارم و تنها چیزی که شما میدانید این است که شما وجود دارید.

ولی به نظر می‌رسد که میتوانیم این مساله دکارت را به نوعی حل کنیم و نشان دهیم که دانش امکان پذیر است.

اشتباه دکارت معادل گرفتن دانش با یقین است. دکارت خواهان برپائی آنچنان زیر بنائی غیر قابل لرزشی است که هر گاه باورهائی که از آن بدست میآید شک ناپذیر باشد. او در پی یقین کامل است. این هدف بسیار والائی است ولی ممکن است که رسیدن به چنین هدفی امکان ناپذیر باشد. ولی این هدفی نیست که در اینجا به دنبال آن هستیم. توجه بفرمائید که عنوان این بخش “ آیا یقین امکان پذیر است “ نیست، بلکه “ آیا دانش امکان پذیر است “ می‌باشد و دانشی نیازی به یقین داشتن کامل ندارد.
به خاطر بیاوریم که تعریف دانش :

Knowledge is Justified True Belief
باوری صادق که حقانیت آن توجیه شده باشد.

من می‌توانم باوری داشته باشم که صداقت آن توجیه شده باشد بدون اینکه یقینی کامل راجع به آن داشته باشم.
( beyond a reasonable doubt ) به عنوان مثال اگر مقوله ای خارج از شکی معقول باشد
من توجیهی برای باور به صدق آن می‌توانم داشته باشم.

اگر چیزی بهترین توضیح برای پدیده ای باشد میشود گفت که آن خارج از شکی معقول است. در مقاله های گذشته راجع به “چگونه بهترین توضیح را میتوان یافت” صحبت شده بود. ما میتوانیم از چنین فرایندی برای حل مساله شکاکیت دکارت استفاده کنیم.
به خاطر بیاوریم که دو فرضیه “ من بوسیله یک موجود بد خیمی فریب خورده‌ام “ و نیز “ من در حال بیداری هستم “ هر دو یک مقوله را پیش بینی می‌کنند. هر دو فرضیه چیزی را که در حال مشاهده هستیم پیش بینی می‌کنند. بنابراین هر دوی آنها آزمایش پذیر و نیز سودمند و نتیجه بخش هستند.
ولی این فقط دو شرط لازم از پنج شرط برای یافتن بهترین توضیح است. میبایستی در نظرگرفت که کدام یک از فرضیه ها داری حوزه وسیع تر، ساده تر و نیز محافظه کار تر هستند. هنگامی که فرضیه “ من بیدار هستم “ را در نظر میگیریم در میابیم که محافظه کاراتر است زیرا تطابق خوبی با آنچه که من میدانم دارد، توضیح خوبی از تجربه ای که در حال درک آن هستم بدون اینکه موجب به پرسشهای بدون پاسخ ( مانند اینکه من بوسیله موجود بد خیمی در حال فریب خوردن هستم، چرا این موجود میخواهد مرا فریب دهد، روش بکار برده شد برای این هدف چیست،... ) شود است. فرضیه بیدار بودن ساده تر نیز است به این علت که از فرضیه های کمتری استفاده میکند. به عنوان مثال این فرضیه احتیاجی به یک فریب دهنده ندارد.
گو اینکه نمیتوان قطعیت کامل داشت، ولی به نظر می‌رسد که میشود چنین نتیجه گیری منطقی ای کرد که تجربه ما از جهانی است که وجود دارد. میتوان از چنین تجربه برای یافتن دانش استفاده کرد و بنابراین دانش امکان پذیر است.
پرسشی باقی می ماند و آن این است که به چه دقتی این تجربه جهان را برای ما توضیح می‌دهد. اگر فرض شود که جهان وجود دارد، دانش ما از آن به چه اندازه دقیق است و در تحلیل نهائی چه راهی برای کسب دقیق ترین دانش راجع به جهان وجود دارد.

ادامه دارد...


کانال اندیشیدن

https://t.me/darmoeedmohseni

.
1.5K views02:22
Open / Comment
2021-05-13 19:04:28 فلسفه چیست و چرا اهمیت دارد. بخش دهم، قسمت ششم.

آیا دانش امکان پذیر است؟

آیا میتوانیم ثابت کنیم که در چنین ماتریسی گرفتار نیستیم؟ این برنامه نویس میتواند آنچنان برنامه ای ایجاد کند که تمام احساسات را به طوری به ذهن ما منتقل کند که ما باور کنیم که تمامی این احساسات و ادراکات در جهانی حقیقی اتفاق میافتد، ازجمله یقینی که در حال حاضر داریم که در هیچ ماتریسی گرفتار نیستیم.
در حقیقت این احساس یقینی که ما داریم در نتیجه فعالیت مغزی ماست. چنین کامپیوتری میتواند حتی چنین احساسی در ما ایجاد کند که هر گونه شکی در اینکه ما در یک ماتریس قرار گرفته ایم را از طریق فرستادن سیگنال درست به مغز از بین
ببرد. میتواند ما را متقاعد کند که حتی در نظر گرفتن اینکه در یک ماتریس هستیم فکر ابلهانه ای باشد.

این یک معضل است.
دز تلاش برای حل این معضلِ شکاک گرایان، دکارت سعی در پیدا کردن مقوله ای بود که هیچ گونه شکی در آن نباشد.
چیزی که در انتها به آن رسید این بود که خود او وجود دارد.
استدلال او به این ترتیب بود:
گو اینکه من به وسیله موجود بدخیمی فریب خورده ام و در حال خواب دیدن هستم، ولی من میبایستی وجود داشته باشم که بتوانم فریب بخورم و یا در خواب باشم.
در واقع شک کردن در اینکه من وجود دارم متناقض فرضیه ای است که من وجود ندارم به این علت من بدون وجود داشتنم قادر به شک کردن نیستم.
بنا براین امکان پذیر نیست که در باره وجود داشتن خود شکی داشته باشم.
دکارت به این ترتیب بیان میکند که:
“در تحلیل نهائی به این نتیجه میرسم که بودن من، وجود من، هر گاه آنرا بیان میکنم و یا از ذهنم میگذرد میبایستی واقعیت داشته باشد.”
به معنی من فکر میکنم پس هستم گشت. این استدلالی بود که منتج به به بیان این جمله معروف لاتین cogito ergo sum گشت.

چنین جمله درکتاب تاملات دکارت به شکل نوشته نشده ولی چنین مفهومی از آن متصور است.
تنها به خاطر عمل فکر کردن، من ثابت کرده ام که در حال تفکر هستم و من نمیتوانم در حال تفکر باشم مگر اینکه وجود داشته باشم. من فکر میکنم پس هستم.
به این ترتیب دکارت به نقطه ای رسید که هیچگونه شکی در آن وجود نداشت. این موضوع اساس و پایه مقوله ای است که دکارت بنای متافیزیکی خود را بر آن استوار میکند.
البته در قسمت های دیگر به این اشاره خواهد شد که حتی دکارت در این یقین نیز میتواند در اشتباه باشد. استدلال قوی ای وجود دارد که نشان می‌دهد که شخص میتواند حتی وجود نداشته باشد که در قسمت های بعدی به آن اشاره خواهد شد.

با فرض اینکه دکارت درست می‌گوید، به نظر واضح نمیرسد که او میتواند چنین استدلالی را به عنوان پایه و اساس بنای متافیزیکی خود قرار دهد. به طریقی که بتواند توجیه مناسبی برای جستار های علمی و نیز دانش راجع به جهان باشد.
این موضوع به این علت است که روشی را که او برای بنای متافیزیکی خود از پایه به بالا میکند مورد سوال است.

استدلال او به این طریق است:
من میدانم که وجود دارم. با دانستن این موضوع، من آگاهی به محتوای ایده ها و افکار درون ذهنم دارم. ممکن است که ندانم که تجربیاتم از جهان خارج دقیق هستند ولی میدانم که چنین تجربیاتی را دارم. من از محتوای ذهن خود آگاه هستم. ولی میدانم که محتوای ذهن من شامل مقوله خداوند است، بهترین وجود ممکنه و کامل. در ضمن من میدانم که چیزی که بهترین نباشد قادر به خلق چیزی بهتر از خود نخواهد بود. بنابر این من خود به تنهائی قادر به خلق ایده خداوند در ذهن خود نبوده ام. در واقع تنها وجودی که کاملترین و بهترین است قادر به خلق چنین ایده ای در ذهن من شده است. این تنها خداوند است که قادر به چنین کاری شده است. بنا براین من میدانم که خداوند وجود دارد.
چون خداوند وجودی کامل و بی عیب است، و به علت اینکه فریب نوعی نقض است، خداوند مرا به این موضوع فریب نخواهد داد که من به این باور باشم که این جهان غیر حقیقی است در حالی که میتواند واقعی باشد. همچنانکه خداوند اجازه نخواهد داد من دچار این فریب شوم که باور به جهانی حقیقی داشته باشم در حالی که این جهان میتواند واقعی نباشد.
بنا براین جهان واقعی است و تجربه من از این جهان قابل اطمینان است.

استدلال دکارت ایرادات مهمی دارد.

ادامه دارد...

کانال اندیشیدن

https://t.me/darmoeedmohseni

.
527 views16:04
Open / Comment