Get Mystery Box with random crypto!

بایکوت سیاسیون! سیّد حسین حسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم ا | سیدحسین‌حسینی؛فلسفه/روش/نقدپژوهی

بایکوت سیاسیون!
سیّد حسین حسینی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
10/5/1401

چندی پیش به ناچار برای تمدید تاریخ کارت بانکی خود به یکی از شعبه های بانک مراجعه نمودم. مانند همیشه مملو از ملت سرگردان و عصبانی، و آنطرف شیشه ها هم کارمندانی به ظاهر فارغ از دو عالَم، خندان، ساندویچ و چایی بدست، که بسیار آرام، کُند و بدون توجه به مردم ناراحت و پر اضطراب این سوی شیشه، با هم میگفتند و میخندیدند و در این لابلا، کار مردم را هم انجام میدادند. برای کاری که شاید بیش از 5دقیقه زمان لازم نداشت و بایستی توسط سیستم آنلاین بانک صورت گیرد تا نیاز به مراجعه حضوری نباشد، بیش از 1ساعت و نیم در بانک، یا نشستم یا راه رفتم و یا به رفتار مردم و کارمندان نظاره کردم. شماره من 637 بود و عندالورود، شماره 500 را اعلام کرده بودند ولی آنچه مایۀ آرامش خاطر میشد اینکه کار بسیاری از زنان و مردان دیگر هم مشابه من بود!
در این میانه اما، جوانی رشید با موهای گره زده و ماسکی مشکی، برخاست و فریاد کشید که: "چرا وقت ما برای شما بی اهمیت است؟ نیم ساعت است که شماره ها پیش نمیرود و چرا کار مردم را معطل میکنید؟ یک عده از بیرون بانک می آیند و بدون دریافت نوبت، وارد باجه ها شده و کارشان انجام میشود، ما هم کار و زندگی داریم و..."
رئیس بانک که مردی چاق و میانسال و پشت میز ریاستش سرگرم حرف زدن بود، از آن گوشه سری بلند کرد و با بی محلی گفت سروصدا نکن ما هم داریم زحمت میکشیم. جوان هم فریاد دیگری زد و رفت!
شاید از جمعیت 30 یا 40 نفر حاضر، یکی دو خانم با صدایی درگوشی پیِ فریادهای جوان تاییدی کردند و چند مرد پا به سن گذاشته هم مشغول بحثی بین خودشان شدند ولی سایرین سر در کار خود داشتند و هیچ واکنشی نشان ندادند.
از قضا پس از اعتراض جوان، سرعت بیشتری به کار داده شد و شماره ها پیش رفت. من نیز که همچنان ایستاده بودم، رو به جمعیت گفتم یک فریاد دیگر کار را تمام میکند و نجات پیدا میکنیم! و ادامه ماجرا...

نکته اینجاست که در شرایط کنونی جامعه، چرا اکثر مردم در برابر چنین رویدادهایی سکوت میکنند؟
به هر حال یا حق با جوان بود یا نبود، که البته کاملا حق با او بود، اما چرا اکثر مردم نه له و نه علیه او، هیچ موضعی از خود نشان نمیدهند؟ به همین دلیل است که این اتفاقات هر روزه ادامه پیدا میکند و متعاقباً مسئول بی خیال بانک هم هیچ تغییری در روند کار هر روزه خود نخواهد داد و همچنان داستان ادامه دارد!

مصداق این دست مسائل پر تکرار فقط در حوزۀ عمومی یافت نمیشود بلکه در طبقات فرهیخته و مجامع علمی (که انتظار میرود عناصر آکادمیک هر جامعه ای از حریّت و آزادگی درخور و بیشتری برخوردار باشند) نیز جاری و ساری است و این، جای تعجب و تأسف افزونتری دارد.
در بارۀ این داستان در جای خود نوشتم (ر.ک: حسینی، سیّد حسین، 1398، برخوردهای سیاسی با جریانهای علمی، مهر، کد خبر 4621548 و نیز: هم او، 1398، داستان حرمت انسان در پژوهشگاه علوم انسانی،آنا،کد خبر 444741 و نیز: هم او، 1399،ادوار سه گانه پژوهشگاه، روزنامه فرهیختگان، شماره 5013 و نیز: هم او،1399، سیاسی کاری در علوم انسانی، انصاف نیوز)، اما چکیدۀ آن اینکه در دورۀ دولت پیش که سیاسیونی تند و افراطی را بر مقدرات برخی مراکز علمی مسلط کردند، پس از چندین سال صبر و سکوت در برابر مظالم و تعدّی های حقوقی و مالی و اداری و بی حرمتی های مکرر مدیران وقت مرکزی پژوهشی، در جلسه ای رسمی نسبت به چند مسالۀ ساده و پیش پا افتاده (که از الزامات بدیهی رعایت حرمت اخلاقی در هر محیط علمی است)، اعتراض کردم و همگان هم در جریان آن مظالم بودند، اما دریغ از حتی یک عکس العمل، چه در له یا علیه! گویا مجسمه هایی ضمخت و سنگی و خنثی که از ترس حضور رئیس دستگاه در آن جلسه،جرأت نفس کشیدن هم به خود نمیدانند. اینها دیگر مردم عادی کوچه و بازار نبودند بلکه همگی از فرهیختگان و تحصیلکرده های داخل و خارج با انواع ادعاهای پرطمطراق بودند به نحوی که اگر پیش از سلام دادن به آنها، کلمۀ خانم دکتر یا آقای دکتر از زبانتان بیافتد،به شما نگاه هم نمیکنند.

میتوان اکنون پرسش کرد که چرا؟ و ریشۀ این دست رفتارها در کجاست؟
اما در این یادداشت کوتاه درصدد ریشه یابی نبوده و اتفاقاً بدنبال جستجوی راه حل هستم و به ویژه این دو نمونه را آوردم تا نشان دهم «راه حل بلند مدت ایجابی» در برابر مشکلات و چالشهای امروز جامعه که کم هم نیستند، «مجتمع» شدن گروهها و مجامع مردم از هر دسته و اجتماعی (کوتاه و بلند یا کم و زیاد یا موقت و غیرموقت) پیرامون هر مساله و موضوعی است.
اکنون، نفس تحقق «اجتماع» مهم است.