🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

زندگی نامه نادر شاه افشار پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسم | ح- عبادیان

زندگی نامه نادر شاه افشار


پسر شمشیر ، سردار نا آرام


*قسمت شصت و هشتم*



با مرگ سپهبد محمد پاشا که ستون استواری در ارتش عثمانی بود هرج و مرج در میان نیروهای ترک به اوج خود رسید و جنجال و هیاهوی زیادی پیرامون جانشینی وی درگرفت ، از این سو نادر که از مرگ محمد پاشا آگاه شده بود از بلاتکلیفی لشگر دشمن استفاده کرد و دستور آماده باش جنگی صادر کرد و در پی آن مانند اخگری سوزان ، بسوی سنگرهای ترک ها که در اطراف شهر قارص احداث شده بود حمله برد


هنوز ساعتی از این حملات نگذشته بود که همه توپخانه اردوگاه به تصرف سپاه ایران درآمد و بسیاری از سربازان عثمانی یا کشته شدند و یا به اسارت درآمدند و یا بدرون دژ شهر قارص پناه بردند ، نادر که از خدعه و نیرنگ های چندین باره عثمانیان دل پُری داشت به گارد ویژه خود دستور داد با بی رحمی و سنگدلی تمام به هیچکس رحم نکنند و همه را از دَمِ تیغ بگذرانند


او بخوبی میدانست این مار زخم خورده به محض اینکه فرصتی بیابد دوباره سر از سوراخ خود بیرون می آوَرَد و نیش زهرآگین خود را بر پیکر میهن ما فرو می کند ، این بود که دستور شدت عمل علیه آنان صادر نمود


در این جنگ دوازده هزار سپاهی ترک کشته و بیش از پنج هزار نفر افسر و سرباز ترک به اسارت ایران درآمد و تمام ساز و برگ جنگی نیز به غنیمت گرفته شد و بدین ترتیب شیرازه ارتش مجهز و پر ساز و برگ عثمانی که تا دروازه های وین (پایتخت اتریش فعلی) پیشروی کرده بود و نامش لرزه بر اندام اروپائیان و روسها می انداخت از هم پاشید و نابود شد


پس از نابودی ارتش عثمانی ، عده زیادی از سربازان آنان درخواست پناهندگی کردند که بدستور نادر به شهرهای تبریز و تهران اعزام شدند ، از آنطرف احمد پاشا ، فرماندار شهر قارص بهمراه احمد افندی و دیگر بزرگان شهر نزد نادر آمدند و با تقدیم کلید شهر از نادر امان خواستند و در حقیقت شهر را تسلیم کردند


احمد افندی که مردی سالخورده و روشن اندیش بود به نادر گفت ، آنگونه که من حس می کنم اروپائیان و روسها نمی خواهند میان ایران و عثمانی صلح و دوستی برقرار باشد ، من بارها و بارها ، سفرای کشورهای اروپائی را از نزدیک ملاقات کرده ام و بخوبی از تحرکات آنان آگاهم ، نادر به احمد افندی گفت ، پس چرا این موارد را به سلطان محمود (سلطان وقت عثمانی) گوشزد نکردید ، احمد افندی گفت


متاسفانه در دربار ما افرادی هستند که بر سلطان ما نفوذ دارند و مشاوران برجسته او هستند ولی از آنطرف با سفرای بیگانه رفت و آمد و سَر و سِر ، دارند و به امثال ما نظامیان اجازه ورود به دربار و گفتگو با سلطان محمود را نمی دهند و از سوی دیگر به فرمانداران شهرهای مکه و مدینه و عتبات مقدسه در عراق بطور پنهانی دستور می دهند که با زائران ایرانی بد رفتاری کنند و آنان را نزد مردم مرتد و کافر معرفی می کنند ولی ما هم میدانیم که این نظرات و فتواهای مذهبی که از طرف مفتی های امپراتوری علیه ایرانیان صادر می شود هیچ پایه و اساس دینی ندارد و صرفا سیاسی است و روس ها و علی الخصوص اروپائیان در آن دخیل بوده و محرک اصلی این جنگ های ویرانگر در دربار عثمانی هستند


*بد نیست خوانندگان ارجمند بدانند که سوگلی بی رقیب امپراتور عثمانی بنام سلطان محمود ، بانوئی بسیار زیبا بنام امه دوبوک یوربوری که دخترخاله ژوزفین ، همسر ناپلئون بناپارت بود که نفوذ فوق العاده ای بر روی سلطان عثمانی داشت و با سفرای انگلیس و فرانسه و دیگر دولت های غربی روابط پنهانی و مشکوکی داشت*


*مادام یوربوری در ابتدا توسط نیروی دریائی الجزایری که تحت سلطه امپراتوری عثمانی بودند در نزدیکی سواحل ایتالیا پس از حمله به کشتی فرانسوی و کشتن ملوانان و ناخدای فرانسوی ، کشتی را تصرف و زنان و دختران و جوانان حاضر در کشتی را به اسارت خود درآورده و آنان را در بازار برده فروشان فروختند لکن دوشیزه یوربوری که در آن زمان چهارده ساله و از لحاظ زیبائی ، یگانه عصر خود بود را بعنوان بخشی از باج و خراج (مالیات) و بعنوان تحفه ای گرانقیمت بعنوان کنیز به پدر سلطان محمود بنام سلطان عبدالحمید پیشکش کردند که پس از فوت وی ، سلطان محمود که شرعا و قانونا مجاز به ازدواج و یا بهره مندی از کنیز یا همسر پدرش را نداشت ضمن ایجاد رابطه ای پنهانی با وی ، با توجه به اینکه شدیدا به او وابسته و بعبارتی عاشق سینه چاک وی بود علیرغم نظرات مشاوران و افراد بانفوذ دربار ، از مادام یوربوری تبعیت و حمایت می کرد که با توجه به روابط مادام یوربوری با سفرای غربی و نفوذ بیش از حد او بر سلطان محمود ، احتمال هر گونه دسیسه و ایجاد اختلافات قومی و منطقه ای بین ایران و عثمانی دور از انتظار نبود*


در این اثناء برخی سرداران نادر به وی پیشنهاد دادند حال که ارتش عثمانی تماما از هم پاشیده تا استانبول (پایتخت آن زمان عثمانی) پیشروی کرده و امپراتور عثمانی را به سرنوشت امپراتور هندوستان دچار نماید