Get Mystery Box with random crypto!

دیگر نمی توانست نسخه هایش را تجدید کند هرچه بادا باد گفت و روی | حمیدرضا اقبالدوست

دیگر نمی توانست
نسخه هایش را تجدید کند
هرچه بادا باد گفت و
روی تخت دراز کشید و
منتظر ماند تا مرگ بیاید
خسته که شد
روزنامه را برداشت
صفحه ی اول جنگ و دعوا بود
سیاست مدارها دعوا داشتند
نظامی ها جنگ
با خودش گفت
زندگی واقعا ارزش ندارد
صفحه دوم صحبت از تورم بود و فقر
و باز گفت
که همین زندگی بی ارزش
چقدر هم گران شده است
صفحه ی بعد
بوی بیمارستان می داد
بوی خون و الکل
بوی سردخانه
به صفحه ی آخر رسید
صفحه ی حوادث
هنرپیشه ای که سالها
خودش را کشته بود
تا به جایی برسد
تمام قرص هایش را......
روزنامه تمام شد
انتظار سخت بود
برخاست تا به هر طریقی شده
نسخه هایش را تجدید کند

#حمیدرضا_اقبالدوست
@faraano