🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

دغدغه‌های اخلاق و دین / سید حسن اسلامی اردکانی

Logo of telegram channel hassan_eslami — دغدغه‌های اخلاق و دین / سید حسن اسلامی اردکانی د
Logo of telegram channel hassan_eslami — دغدغه‌های اخلاق و دین / سید حسن اسلامی اردکانی
Channel address: @hassan_eslami
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 1.77K
Description from channel

وبسایت:
hassaneslami.ir
اینستاگرام:
instagram.com/eslamiardakani
ایمیل:
eslami@urd.ac.ir

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages 3

2022-05-02 13:58:12

مطهری و حاکمیت عقل بر نص
سید حسن اسلامی
https://telegram.me/joinchat/A8ucvD3ZrOpg0S-PvaYkgQ
754 views10:58
Open / Comment
2022-05-02 13:56:56 مواجهه فیلسوفانه مطهری با نظریه تکامل داروینی
سید حسن اسلامی اردکانی

نظریه تکاملی داروین از آغاز تا کنون چالشی برای دین‌داران به شمار رفته است. به همین سبب به مثابه ابزار ایدئولوژیک نیرومندی در منازعه دین و الحاد مورد استفاده واقع شده است. کسانی با پیش کشیدن آن کوشیده‌اند الحاد را به کرسی تأیید بنشانند و متقابلاً دینداران به قصد حمایت از دین بر آن تاخته و خواسته‌اند این نظریه را بی‌اعتبار سازند.

بدین ترتیب، اثبات صحت این نظریه یا ابطال آن، مدار عمده مناقشات بوده است. در این میان، متفکران مسلمان اندک‌شماری میان این نظریه و برداشت‌های الاهیاتی و متافیزیکی آن تمایز قائل شده‌اند. مرحوم مطهری از معدود متفکرانی است که این تمایز را جدی گرفته و حساب اصل نظریه را از تفسیرهایی که از آن کرده‌اند و در عین تأیید این درباره برداشت‌ها و تفسیرهایی از آن می‌شود، بحثی دقیق، هرچند مختصر پیش کشیده‌اند. در این نوشته، نگارنده دیدگاه فیلسوفانه مطهری را بررسی و تحلیل می‌کند و آن را در چشم‌اندازی کلان می‌گذارد تا امکان مقایسه شیوه وی با دیگر متفکران فراهم گردد.

مطالعه متن کامل

@Sedanet
@Hassan_eslami
820 views10:56
Open / Comment
2022-04-27 05:57:54 تنها در آغوش شيركوه



ساعت ده و ربع صبح بر قله شيركوه، بام استان يزد، ايستادم. پس از پنج ساعت كوهنوردي، در آن لحظه آميزه‌اي از حس‌هاي مختلف را داشتم تجربه مي‌كردم. سرانجام موفق شدم يك برنامه نسبتا مفصل را به تنهايي برنامه‌ريزي و اجرا كنم. يعني همه عوامل مربوط و نامربوط را بسنجم، بيش از 500 كيلومتر رانندگي كنم، خستگي و بي‌خوابي را تاب آورم، در مسير توقف كنم و تاريخ و جغرافي را با هم ببينم تا به اين نقطه برسم. مدت‌ها است باور دارم كه بخشي از شهروندي، در گرو فهم جغرافياي ايران است و جغرافيا ناخواسته ما را به دل تاريخ پرتاب مي‌كند و با فرهنگ و ابعاد آن درگير مي‌سازد.

وقتي در مسير يزد وارد نايين شدم و مستقيم به مسجد جامع رفتم كه بعد از مدت‌ها باز بود و مي‌توانستم آن را از درون ببينم، از اين عظمت و دقت و پايداري شگفت‌زده شدم. اين مسجد با قدمتي بيش از هزار سال، درس‌هاي مختلفي براي آموختن دارد. در واقع، قله شيركوه و قلل ديگر، چه بسا بهانه‌اي باشد براي من تا بيشتر در دل تاريخ فرو بروم و متن گذشته را بدون شرح و تفسير مفسران و مورخان بخوانم. صعود به قلل سربلند لذتي دارد و سير در تاريخ و جغرافياي اين مرز و بوم لذتي ديگر. ديوانه‌وار و شتابزده در نايين و پس از آن شهر عقدا مي‌گشتم و قلعه‌ها و ساختمان‌هاي قديمي در آستانه فروپاشي را مي‌ديدم و در سرشت تاريخ تأمل مي‌كردم.

عجله داشتم تا شب نشده به مقصد برسم و همزمان با نگاهي و لمسي همه تاريخ و فرهنگ اين منطقه را در خودم جاي دهم. در نايين، به روستاي محمديه كه محل گليم‌بافي است سر زدم و از ديدن اين صنعتي كه انگار نفس‌هاي آخر را مي‌كشد، افسرده شدم.

 ديدن جوانان و ميانسالاني كه چون زائران يا عاشقان گام به گام اوج مي‌گرفتند تا پس از طي 10 كيلومتر بر قله بايستند و چند عكسي بگيرند و لبخندي بزنند و گاه حكم صعودي دريافت كنند، برايم جذاب بود. بالاي قله براي خودم داشتم دو بيت از غزل مولانا را مي‌خواندم و آن منظره را ضبط مي‌كردم كه خانمي آمد و گفت كه مي‌شود دوباره اين شعر را بخوانيد. خواندم و او هم ضبط كرد. از اينكه هنوز شعر مولانا پس از هفت قرن اين‌گونه گوش مخاطبي را مي‌نوازد، بي‌آنكه حتي او را بشناسد، غرق شادي شدم و خود را فراموش كردم.

دوست داشتم و چه بسا بهتر بود كه اين مسير را با همنورداني باشم. اما انگار هم موقعيت و هم نياز شخصي خودم به تنهايي، عملا باعث شد تا اين صعود را خودم برنامه‌ريزي و اجرا كنم؛ يعني تقريبا دو روز تمام با خودم تنها باشم و ببينم آيا تاب خودم را مي‌آورم و خودم را مي‌توانم تحمل كنم. وقتي با كسي صعود مي‌كنيم، با گپ و گفت و خنده و گاه غر زدن ساختگي، انگار مسير بهتر طي مي‌شود و صعود آرام‌تر‌ صورت مي‌گيرد، اما آگاهانه خودم را از همه اين عوامل محروم كردم. به هيچ چيز گوش نمي‌كردم، جز صداي طبيعت و گفت‌وگوي دروني خودم كه لحظه‌اي متوقف نمي‌شد. در حيرتم از اين گوينده كه انگار اصلا خستگي نمي‌داند چيست و همواره در حال گفتن و حكم كردن است. آلدوس هاكسلي، در مقاله فشرده و دقيق خود به نام «سكوت» موشكافانه انواع و مراتب سكوت را برشمرده است. در اين‌گونه حالات است كه گوهر سخنان او را بهتر مي‌شود درك كرد. از چهار و نيم بامداد تا عصر جمعه يكسره درگير آمادگي، صعود و فرود بودم. حاصل آن، جز خستگي بدني، چه بود؟ نه جايزه‌اي، نه كشفي و نه افتخاري. صرفا چالشي براي خويش و با خود درافتادني كه گاه مي‌ارزد و گاه نيازمند بازنگري است. آيا اين كارم لذت بردن از طبيعت است يا نوعي سلوك معنوي يا درنهايت گونه‌اي خودنمايي؟ هنوز براي خودم زود است قضاوت كنم.

سيدحسن اسلامي اردكاني
ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

instagram: @eslamiardakani
telegram: @hassan_eslami
www.hassaneslami.ir

#یزد #کوهنوردی #ورزش #هنر #مسجد #تاریخ #تنهایی
1.0K views02:57
Open / Comment
2022-04-20 07:26:39 زيستن با قرآن


ايام نوروز امسال براي يك كار پژوهشي يك‌بار همه قرآن را خواندم. بارها قرآن را خوانده بودم و هر بار به هدفي. هر بار كه قرآن را خواندم بيشتر متوجه تفاوت سطح آيات آن شدم. گرچه همه قرآن براي مسلمانان اعتباري يكسان دارد، با اين حال، سطح و قوت و تاثير آنها متفاوت است. براي همين از قديم كساني، آياتي يا سوره‌هايي از قرآن را برتر از ديگر آيات و سوره‌ها مي‌دانستند. اما اين برتري و اهميت تابع نظرگاه و منظر آن افراد بوده است. گويي قرآنْ خوانِ گسترده‌اي است كه در آن انواع خوردني‌هاي چشم‌نواز و جان‌پرور چيده شده و هر كس متناسب با سليقه يا نياز خود از آن بر مي‌گيرد و مي‌خورد. شخص پيامبر اكرم(ص) نيز برخي آيات يا سوره‌ها را برتر مي‌شمرد تا جايي كه، طبق رواياتي، سوره يس را «قلب قرآن» مي‌شمرد. كساني گامي فراتر برداشتند و كوشيدند آنچه را گزينه و عصاره قرآن مي‌دانند در كتابي گردآورند مانند غزالي كه كتاب جواهر‌القرآن را نوشت.

با يك مرور ساده اين تفاوت سطح آشكار مي‌شود. براي نمونه، برخي آيات بيانگر مسائل عبادي و شيوه نماز خواندن يا روزه گرفتن هستند؛ آيات ديگري به مسائل حقوقي و تنظيم قراردادها اشاره مي‌كنند؛ پاره‌اي داستان‌هاي پيامبران گذشته را نقل مي‌كنند؛ برخي به مسائل جدلي و شيوه مواجهه با پيروان ديگر اديان مي‌پردازند. پاره‌اي آيات استدلال‌هاي فشرده‌اي براي اثبات توحيد پيش مي‌كشند و برخي ما را به تأمل در جهان بيرون يا جهان درون دعوت مي‌كنند. آياتي به سير آفاق و پاره‌اي به سير انفس مي‌خوانند. بعضي آيات اوصاف بهشت را بر مي‌شمارند و برخي تصاوير ترسناكي از دوزخ به دست مي‌دهند.

همه اين آيات به كار كساني مي‌آيند. براي مثال، فقيهان عمدتا در پي آيات حقوقي و فقهي و متكلمان شيفته آيات كلامي هستند. كساني كه در پي بهشتند آياتي را يكسره تلاوت مي‌كنند و ديگراني كه نگران جهنم، آيات ديگري را. اما آن را كه «نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است»، با قرآن چه كار؟ با اين همه، اين خوانِ الهي براي جان‌هاي آزاده‌اي كه ترسان از دوزخ و سودايي بهشت نيستند نيز طعامي دلپذير دارد؛ آموزه‌هاي وجودي و اخلاقي. برخي آيات قرآن كريم فارغ از محاسبات و معادلات حقوقي و خرده‌بيني كلامي، نكاتي را درباره سرشت انسان و شيوه زيست او پيش مي‌كشند. مي‌توان آنها را آيات وجودي يا اگزيستانسياليستي قرآن دانست.

اين آيات مستقيما حكمي اخلاقي در خود ندارند، اما دعوتي به شمار مي‌روند براي نوعي اخلاق‌ورزي مانند اين آيه شريفه «لقد جئتمونا فرادي، كما خلقناكم اول مره؛ به تنهايي نزدمان آمديد، همان‌گونه كه نخستين‌بار شما را آفريديم.» اين آيه به سادگي بر مسووليت فردي تاكيد مي‌كند و ما را از هر گونه خودفريبي و دست به دامان ساختارهاي اجتماعي شدن باز مي‌دارد. اين آيه تاكيد مي‌كند كه ما تنها ‌زاده مي‌شويم، تنها مي‌ميريم و تنها محاسبه مي‌شويم. هيچ‌كس، هيچ‌كس اين كارها را جاي ما انجام نخواهد داد.

از اين دست آيات كه بگذريم، برخي آيات به صراحت و روشني آموزه‌هاي اخلاقي خاصي را تعليم داده و ما را از توهمات گوناگون نجات مي‌دهند. يكي از آموزه‌هاي محوري اخلاق قرآني آن است كه اصولا اخلاقي بودن و اخلاقي زيستن، ناظر به رفتار ما در قبال ديگران نيست، فراتر از آن نوعي رفتار با خويشتن است «إن احسنتم، احسنتم لانفسكم و إن اسأتم فلها؛ اگر خوبي كنيد، به خودتان خوبي كرده‌ايد و اگر بدي كنيد به خودتان.» اخلاق يعني شيوه تعامل با خويشتنِ خويش. اين آموزه به زبان ديگري بر اين انديشه اخلاق فضيلت تاكيد مي‌كند كه «فضيلت پاداش خويش است.» خوب بودن و اخلاقي زيستن، منت گذاشتن بر خدا يا ديگران نيست، نوعي لطف كردن در حق خود است. اين آيات بر فراز زمان و مكانْ در ابديتي پهناور چون الماس‌هاي تراشيده مي‌درخشند و با هر بار خواندن جان ما را پرورش مي‌دهند. اميدوارم در فرصتي براي خودم «قلب» قرآني از اين آيات فراهم كنم و با ديگران در ميان بگذارم.

ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۱
instagram: @eslamiardakani
telegram: @hassan_eslami
www.hassaneslami.ir

#قرآن #اخلاق #غزالی #مرگ #رمضان
988 views04:26
Open / Comment
2022-04-13 15:55:24 بلفاست؛ به نام دين به كام خشونت‌طلبان



 مويرا: «از اسم آدم‌ها مي‌شه، دينشونو مشخص كرد.»
بادي: «چطوري؟»
مويرا: «خب، اگر اسم كسي پاتريك يا شان باشه، كاتوليكه و اگر ويلي يا ويليام باشه پروتستانه.»
بادي: «پسري اون پايين خيابان زندگي مي‌كنه و اسمش توماسه. اون چي؟»
مويرا: «حتما پروتستانه.»
بادي: «نخير، كاتوليكه.»
مويرا: «نه نيست.»
بادي: «چرا، هست. خانه‌شان را اون شب آتيش زدن، چون خانواده‌اش كاتوليك بودن.»
اين‌گونه بچه‌هاي بلفاست براي اولين‌بار با تمايزات ديني آشنا مي‌شدند و از اين راه فرق بين كاتوليك‌ها و پروتستان‌ها را مي‌فهميدند. فيلم

بلفاست (كنث برانا، 2021) روايت تصوير درخشاني از خشونت‌هاي ديني در آشوب سال 1969 در بلفاست، مركز ايرلند شمالي، به دست مي‌دهد. در اين منازعه مذهبي بين پروتستان‌هاي خشونت‌گرايي كه مي‌خواهند همسايگان كاتوليك خود را از محلات خويش بيرون كنند و ايستادگي دردناك اين كاتوليك‌ها، شاهد سه نگاه و روايت سه نسل هستيم. پدربزرگ، پدر و بادي؛ پسربچه شاد و كنجكاو كه از همان آغاز كشيش شهر به او ياد مي‌دهد كاتوليك‌ها جهنمي‌هاي ابدي هستند. او همزمان با اين تلقينات و ترس از فرجام ناخوشايند كاتوليك بودن، عاشق يك دختربچه كاتوليك شده است؛ رومئو و ژوليت در مقياس مينياتوري و البته بدون آن فرجام تلخ.

در اصل، تفاوت خاصي بين كاتوليك‌ها و پروتستان‌ها مشاهده نمي‌شود. آنها در يك محله و كنار هم زندگي مي‌كنند و گاه رفت و آمد خانوادگي خوبي با هم دارند. اما پروتستان‌هايي وجود دارند كه دوست دارند تفاوتي ايجاد كرده و از اين تفاوت تغذيه كنند و خشونت را گسترش دهند. آنها رسما از پروتستان‌ها با قلدري پول مي‌گيرند تا خانه كاتوليك‌ها را آتش بزنند، مغازه‌هاي‌شان را غارت كنند و بدين‌ترتيب نشان بدهند كه پروتستان واقعي هستند. كشيش محل هم پول مي‌گيرد تا به بچه‌هاي معصوم بگويد كه چقدر فرجام كاتوليك‌ها هولناك است و حس نفرت از آنها را در روح‌شان تزريق كند.

در اين فضا، پدربزرگ سرد و گرم چشيده و عميقا انديشمند به اين حماقت مي‌خندد، پدر از كنار آن با تفاوتي مي‌گذرد و پسربچه ناخواسته درگير مي‌شود كه آينده عشق او چه مي‌شود. مساله وقتي جدي‌تر مي‌شود كه از پدر مي‌خواهند تا به خشونت‌طلبان و قلدرهاي پروتستان كمك مالي كند و او حاضر به اين كار نمي‌شود. اينجاست كه راهي جز به خطر انداختن خانواده خويش يا ترك محل زندگي باقي نمي‌ماند. بخش مهمي از فيلم گفت‌وگو بر سر ماندن و رفتن است. مادر ريشه در بلفاست دارد و تنها زماني حاضر مي‌شود دل بكند كه خودش و پسرش به دست يك شورشي گرفتار مي‌شود و درمي‌يابد كه زندگي آنها به مويي بند است.

درس پاياني فيلم سنجه‌اي است براي داوري درباره افراد. هنگامي كه پسربچه نگران آينده دختر محبوبش مي‌شود، مي‌گويد كه او كاتوليك است، پدر به زباني روشن مي‌گويد كه مهم نيست آن دختربچه هندو باشد يا گياهخواري ضد مسيح. «اما تا زماني كه مهربان و منصف باشد و تا وقتي كه به يكديگر احترام بگذاريد، او و خانواده‌اش هر زمان به خانه ما بيايند، خوش آمده‌اند.»
داوري درباره افراد نه بر اساس باورها كه بايد بر بنياد كردارشان باشد، اين درس اساسي است كه بادي از پدرش مي‌آموزد. اين فيلم بدون افراط در نمايش خشونت، به خوبي جايگاه خشونت‌هاي ديني را از چشم پسربچه‌اي كه در عالم خيال سير مي‌كند و با اژدهاها مي‌جنگد به زيبايي نشان مي‌دهد.

 
ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۱
instagram: @eslamiardakani
telegram: @hassan_eslami
www.hassaneslami.ir

#سینما #بلفاست #فیلم #تساهل #دین #صلح
891 views12:55
Open / Comment
2022-04-06 10:17:20 جابه‌جا كردن كوه‌ها؛ درس‌هایی برای زندگی

راینهولد مِسنِر از معروف‌ترین اسطوره‌های كوهنوردی است كه از حوادث كشنده كوهستان جان سالم به در برده و به سنی پای نهاده است كه بتواند درس‌های آموزنده‌ای از این فعالیت ورزشی به ما بدهد. او كه اولین كوهنوردی است كه 14 قله بالای هشت هزار متری جهان را صعود كرد، اینك افتخار اصلی خود را نه صعود از این قلل كه زنده ماندن به‌رغم مخاطرات گوناگون می‌داند. مسنر كه تجربه‌های مختلفی از صخره‌نوردی، كوهنوردی ارتفاعات بالای هشت هزار متری، قطب‌نوردی، فعالیت پارلمانی، نویسندگی، فیلمسازی، موزه‌داری و مزرعه‌داری در كارنامه خود دارد، در كتاب جابه‌جا كردن كوه‌ها: درس‌هایی درباره زندگی و رهبری (Moving Mountains: Lessons on Life and Leadership) می‌كوشد حكمت زندگی را از نظرگاه خودش بیان كند.

وی از پنج سالگی زیرنظر پدرش كه معلم بود، صخره‌نوردی آموخت و در طول زندگی‌اش كوشید همواره مسیرهای تازه برود و تجربه‌های نو بیندوزد. از نظر او هر نوع فعالیت ماجراجویانه در دل طبیعت، نوعی گذر از خویشتن است و فعالیتی معنوی به شمار می‌رود. هنگامی كه بر زمین هستیم، به گفته او درباره معنای زندگی و دلیل زیستن خودمان پرسش‌های زیادی داریم، اما هنگامی كه بر قله قرار می‌گیریم، همه پرسش‌ها رنگ می‌بازند و خودمان به پاسخ این پرسش‌ها بدل می‌شویم. بدین‌ترتیب، این سنخ فعالیت كاوشگرانه، نوعی خودگستری معنوی قلمداد می‌شود.

او نخستین كسی است كه به تنهایی به قله نانگا پاربات و سپس اورست صعود كرد و توانست بر ترس‌های مختلفی كه در این راه وجود داشتند غلبه كند. به نوشته او، در تنهایی و در ارتفاع و بدون تجهیزات است كه من خودم را بهتر می‌شناسم و متوجه می‌شوم كه چه توانایی یا محدودیتی دارم. یك بار در قله نانگا پاربات تا دم مرگ پیش رفت، برخی انگشتانش را بر اثر سرمازدگی قطع كردند و برادرش، گونتر را از كف داد. این تجربه هولناك به جای آنكه او را برای همیشه از كوهستان دور كند، وی را مصمم‌تر و شجاع‌تر ساخت و نگاهش را به مرگ عوض كرد. سال‌ها طول كشید تا خودش را به تنها بودن در كوهستان عادت دهد. ترس از كوهستان، ترس از خطرات آن نیست، ترس از تنها بودن و با خودنبودن است. ترس از رها شدگی است. بارها صعود كرد و شكست خورد و پس از هر شكستی دوباره بر پا خاست و پیش رفت. از نظر او شكست است كه به ما می‌آموزد و وجودمان را ژرفا می‌بخشد. در عین ماجراجویی، آموخت به تعادلی درست و عقلانیتی عمیق برسد.

یك‌بار نزدیك قله بود كه با برآورد درست موقعیت خطرناك بی‌هیچ تردیدی راه برگشت را در پیش گرفت. در طول دهه‌ها فعالیت ورزشی و ماجراجویانه آموخت تا در مواجهه با خطر به جای تلف كردن وقت و انرژی خود و پرسش از اینكه این مِه دیگر از كجا آمد، با آن درست مواجه شود و مشكل خود را حل كند. به تدریج با روح طبیعت و كوهستان یكی شد تا آنجا كه گاه حس می‌كرد با قله یكی شده است.

هرچند شجاعت لازمه كار او بود و هست، معتقد است علت زنده ماندنش آن نبود كه از دیگر كوهنوردان شجاع‌تر بوده است، بلكه به این دلیل زنده مانده است كه از دیگر كوهنوردان ترسوتر بوده است. این ترس به او دقت و توجه كافی بخشیده است. به قله‌ها صعود می‌كرد نه برای فتح آنها، بلكه برای غلبه بر ترس خویش و شناخت زوایای پنهان خودش.

درست برخلاف سنت رایج كوهنوردی، بارها مسیرهای بلند و دشوار را به تنهایی صعود كرده است. هنگامی كه از او می‌پرسند كه چرا به تنهایی صعود می‌كند، پاسخ می‌دهد كه تنهایی بخشی از انسانیت است. با این همه، بر این باور است كه این تنهایی باید استثنا باشد نه قاعده. مسنر با گزارش زندگی خودش می‌كوشد آنچه را در كوهستان آموخته است به زندگی عادی منتقل كند و نشان دهد كه بهترین سبك زندگی آن است كه در آن كار و تفریح و بازی یكی شده باشند. خلاصه كردن ایده‌های گسترده این كتاب در این یادداشت دشوار است. اما شاید این برش مناسبی به اصل كتاب باشد. این هم مشخصات كامل آن برای كسانی كه بخواهند آن را بخوانند یا ترجمه كنند:

Moving Mountains: Lessons on Life and Leadership, Reinhold Messner, 2001, Executive Excellence Publishing.

ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۱
instagram: @eslamiardakani
telegram: @hassan_eslami
www.hassaneslami.ir
915 views07:17
Open / Comment
2022-03-17 12:34:34 تغییر جهان در سال نو

امروزه كمابیش با این ایده كه فیلسوفان كاری به تغییر جهان نداشته‌اند و باید داشته باشند آشنا هستیم. اولین كسی كه این خط و نشان را با این سبك برای فلاسفه كشید، ماركس بود كه خودش فیلسوف بنامی بود و در یكی از تزهای یازده‌گانه‌اش، نوشت كه فلاسفه به شكل‌های مختلفی جهان را تفسیر كرده‌اند، اما مساله اصلی تغییر آن است. زان پس این جمله ورد زبان و نقل مجلس خیلی‌ها شد و از عرصه فلسفه فراتر رفت و همه‌گیر شد تا جایی كه الان همه در پی تغییر جهان هستند و فقط منتظر فرصت. البته كسانی هم گاه چنین فرصتی به دست می‌آورند و جهان را واقعا تغییر می‌دهند، اما نه به سمت بهبود آن. حالا كاری به این افراد نداریم. فعلا ببینیم چگونه می‌توان جهان را تغییر داد. ولی پیش از آن بد نیست اندكی درباره این «جهان» كه می‌خواهیم تغییرش دهیم، تامل كنیم.

واقعا جهان چیست؟ آیا مقصود كوه و دشت و بیابان است؟ اگر این باشد كه داریم هر روز تغییرش می‌دهیم و سال به سال دریغ از پارسال! اگر هم مقصود جهان انسانی و اجتماعی است، بهتر است كمی دقیق‌تر باشیم و ببینیم كه چه چیزی را می‌خواهیم تغییر دهیم؟ آیا می‌خواهیم «آدم‌ها» را دگرگون كنیم؟ خب، همین الان عده‌ای در سراسر جهان مشغول این شغل شریف هستند دیگر چه نیازی به ما! كسانی هستند كه قالب‌های معینی دارند و می‌كوشند مانند آن دزد معروف یونانی یعنی پروكراستوس، همه مردم را در آنها بگنجانند و هركس سر یا پایش از این قالب‌ها بیرون زد، كوتاهش كنند. آیا می‌خواهیم كه آدم‌ها به گونه دیگری باشند؟ یعنی دیگر «آدم» نباشند؟ و فرشته باشند؟ خب همین الان در عالم خلقت فرشته هم داریم. پس دقیقا می‌خواهیم چه كنیم؟

شاید مقصودمان آن باشد كه مناسبات افراد را دگرگون كنیم. یعنی در پی آن باشیم كه مردم با یكدیگر رفتار متفاوتی داشته باشند و برای نمونه، به هم احترام بگذارند و به یكدیگر آسیب نزنند. ایده بدی نیست. ولی خودمان این میان چه كاره‌ایم؟ كدخدای جهان هستیم؟ خدا هستیم؟ دقیقا این میان ما كجا قرار داریم؟

در واقع، گیر قضیه دقیقا اینجاست. عده‌ای تصور می‌كنند كه جهان «مكانی» است كه می‌خواهند وارد آن شوند و بعد در آن هدف مقدسی را كه دارند دنبال كنند. ولی جهان در جای خاصی نیست. جهان مكان نیست كه واردش شویم یا الان بیرون از آن باشیم. جهان مجموعه مناسباتی است كه من و شما باهم داریم. ما خودمان بخشی از این جهان هستیم. این نكته ساده را غالب كسانی كه خواستار تغییر جهان هستند، گویی فراموش می‌كنند و چنان رفتار می‌كنند كه انگار از جهان بیرون و بر آن مسلط هستند. نه، این‌طور نیست. جهان همین من و شما هستیم. پس اگر قرار باشد كه جهان را تغییر بدهیم، بهتر است از راهبرد كارآمدی استفاده كنیم و بر چیزی انگشت بگذاریم كه امكان تغییر آن بیشتر و سریع‌تر وجود دارد. تنها و بهترین نقطه عزیمت برای تغییر جهان خودمان هستیم. اگر واقعا كسی دغدغه تغییر جهان را داشته باشد، بهتر است این نكته ساده را به ذهن بسپارد و به جای نقش بر آب زدن و اقدامات غالبا بی‌حاصل و گاه هولناك، خودش را تغییر بدهد؛ در این صورت جهان تغییر كرده است، به تعبیر اقبال «جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود.»

اگر كسی موفق به همین فقره تغییر كه به نظر ساده می‌رسد، بشود، به همان نسبت جهان تغییر كرده است. جهانی را كه صد آدمكش دارد با جهانی مقایسه كنید كه در آن 99 آدمكش و یك انسان شریف دارد. كدام برتر است؟ بهتر است در آستانه سال جدید بكوشیم برای تغییر جهان‌مان اقدام كنیم؛ با گام‌هایی آرام و پایدار.

ستون #در_ستایش_جزییات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، پنج‌شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۰
instagram: @eslamiardakani
telegram: @hassan_eslami
www.hassaneslami.ir

#نوروز #تغییر_جهان #کنشگری #امید
995 viewsedited  09:34
Open / Comment