Get Mystery Box with random crypto!

مباحث خاص فهم مناسب مطالعات عصب‌شناختی دربارة درد حیوانات، با | من ابژه نیستم

مباحث خاص
فهم مناسب مطالعات عصب‌شناختی دربارة درد حیوانات، با تمایز میان درد و نوسیسِپشن (nociception ) آغاز می‌شود. نوسیسِپشن، توانایی حس‌کردنِ محرک‌های آسیب‌زا است که یکی از بدوی‌ترین قابلیت‌های حسی است. نوسیسپتورها (گیرنده‌های مربوطه) که از حیث کارکردی، حتی در حیواناتِ محروم از مغز یا قطع‌نخاع‌شده هم کارایی دارند، وجود و فعالیت‌شان در یک گونه، هیچ گواه یا مدرکی برای تجربة دردِ به لحاظِ پدیداریْ آگاهانه، مهیا نمی‌سازد.
عموماً پذیرفته می‌شود که درد در پستانداران، یک معبر حسی دارد و یک معبر نفسانی. همین دو معبر و قابلیت تفکیک‌شان چه از طریق دارو (مثل مورفین) و چه از طریق آسیب‌های ناشی از جراحی، مسیری را برای ارزیابیِ تجربیِ جزءِ نفسانیِ آگاهیِ حیوانات، مهیا می‌سازد و فاراه (Farah ) ، این مسیر را برای تمایز رنج از درد صرف، بکار می‌بندد.

اسندن (Sneddon ) استدلال می‌کند که شواهد فیزیولوژیک و رفتاریِ بسنده‌ای برای حمایت از وجود درد و انتساب درد به ماهی‌ها در دست است. این در حالی است که رز (Rose ) ، فقدان کرتکس کمربندی شکمی در ماهی‌ها را دال بر این می‌داند که آنها درد نمی‌کشند.
پنکسپ (Panksepp ) استدلال می‌کند که سازوکارهایی مثل جست‌وجو (seeking )، ترس، خشم (rage )، شهوت (lust )، نگرانی/توجه (care )، بازی و اضطراب (panic ) در تمامی پستانداران مشترکند و شاید به نحو گسترده‌تری در میان مهره‌داران نیز.
بکوف (Bekoff ) نیز از انتساب احساساتِ آگاهانه به حیوانات دفاع می‌کند و به بازی به مثابة نشانه‌ای از احساسات حیوانی اهمیت زیادی داده است.
لنگفورد (Langford ) در راستای درکِ وجودیِ دیگری (empathy ) در موش‌ها استدلال می‌کند. بر اساس آزمایشات انجام‌شده، موش‌هایی که هم‌قفس خود را تحت محرکی آسیب‌زا یا در حالت درد مشاهده می‌کنند، به محرک‌های دردناک، حساس‌ترند، تا موش‌هایی که یک موشِ ناآشنا را تحت رفتارهای مشابه، مشاهده می‌کنند. (دستة دوم، گروهی هستند که جداگانه به قصد مقایسه با دستة اصلی، تحت آزمایش قرار گرفتند).
سادندورف و کوربالیس (Suddendorf & Corballis ) استدلال کرده‌اند که سفر ذهنی در زمان، منحصر به انسانهاست. اما خیلی از پستانداران و پرندگان و ماهی‌ها رفتارهایی مثل پنهان‌کردن غذا، لانه‌سازی، بکارگیری ابزار و آلات، یا مهاجرت را از خود بروز می‌دهند که ظاهراً حاکی از آینده‌نگری است. برای مثال، راسوهای پیرصورت، دسته‌های موز را در لابه‌لای گیاهانی به نام برومیلیاد مخفی می‌کنند و تنها زمانی آن موزها را مجدداً جمع‌آوری می‌کنند که کاملاً رسیده باشند. تنوع کار آزمایشی دقیق روی حیوانات، نشانگر توانایی‌های شگفت‌انگیز در راستای حافظة یکپارچة ماهیتی-مکانی-زمانی (integrated what-where-when memory ) است، یعنی توانایی یادآوری جزئیات یک رخداد همراه با مکان و زمانش.
اگر پرندگانی به نام اسکراب‌جی (scrub jay ) از بازیابی غذای خود برای مدت زیادی محروم شوند، تنها اقلام فسادناپذیر را جمع‌آوری خواهند کرد و از اندوخته‌های غذایی دیگرشان که در عین ترجّح، فسادپذیرند، صرف‌نظر می‌کنند.

کالین آلن – مایکل ترستمن
پایان
(متن فوق بصورت فایل پی دی اف در ادامه قرار داده شده است).